«اعدام یعنی ازمیانبردن مرز بین بودن و نبودن. قدمتی به تاریخ بشر دارد و انسانهای بسیاری بدین گونه… به دست همنوعان خود از صحنه روزگار محو شدهاند. با گسترش تمدن و تلاش انسان جهت پایاندادن به این پدیده شوم و غیرمتمدنانه بیش از ۱۴۰ کشور جهان اعدام را یا لغو کردهاند یا در ده سال اخیر حکم اعدام در آنها اجرا نشده. غمانگیز اینکه ایران نه تنها در میان این ۱۴۰ کشور نیست بلکه به تنهایی نیمی از کل اعدامهای ثبتشده در جهان را به خود اختصاص داده غمانگیزتر اینکه امیدی به توقف و برچیدهشدن چوبههای دار نیست اعدام به هردلیلی … فارغ از هر عنوانی که به یدک میکشد یک رویداد تلخ و ملالآور است چه کسی حق گرفتن جان انسان را به حکومت میدهد؟»
این بخشی از نامه حمزه سواری، زندانی سیاسی، از پشت میلههای زندان است. حمزه سواری لفته، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجاییشهر کرج، در این نامه با عنوان «مسیر غلط اعدام و تبعات آن» درباره تداوم صدور احکام اعدام در جمهوری اسلامی نوشته است.
در این ویدیو اجرا و روایت زیبا شیرازی، خواننده و ترانهسرا، را میبینید که بر اساس نامهای است حمزه سواری در مهرماه ۱۴۰۰ در زندان نوشته است.
در ادامه متن کامل نامه را بخوانید:
«اعدام یعنی از میان بردن مرز بین بودن و نبودن
قدمتی به تاریخ بشر دارد و انسانهای بسیاری بدین گونه… به دست همنوعان خود از صحنه روزگار محو شدهاند.
با گسترش تمدن و تلاش انسان جهت پایاندادن به این پدیده شوم و غیرمتمدنانه بیش از ۱۴۰ کشور جهان اعدام را یا لغو کردهاند و یا در ده سال اخیر حکم اعدام در آنها اجرا نشده.
غمانگیز اینکه ایران نه تنها در میان این ۱۴۰ کشور نیست بلکه به تنهایی نیمی از کل اعدامهای ثبتشده در جهان را به خود اختصاص داده
غمانگیزتر اینکه امیدی به توقف و برچیدهشدن چوبههای دار نیست
اعدام به هردلیلی … فارغ از هر عنوانی که به یدک میکشد یک رویداد تلخ و ملالآور است
چه کسی حق گرفتن جان انسان را به حکومت میدهد؟
در طول دوران حبس شاهد فراخواندن تعداد زیادی از دوستان و نزدیکانام جهت اجرای حکم اعدام بودهام…
تجربه ایکه نه تنها هرگز به آن عادت نکردم بلکه با اضافهشدن هر نفر تحمل آن برایم سختتر و جانکاهتر شد
اعدام با عدالت مناسبتی ندارد
شاید اعدام برای فرد معدوم پایان عذاب و شکنجه روحی و جسمی باشد اما برای بازماندگان نقطه آغاز غم و پرسشهای بیپاسخ است
در ایران زندگی بازماندگان اعدامیان سیاسی به دو دوره ما قبل و ما بعد تقسیم
میشود.
دوره ماقبل اعدام دوره انتظار … دوره شکنجههای روانی… دوره ممنوعیت ملاقات، دوره تحقیر و برخوردهای غیرانسانی است.
دوره ما بعد اعدام اما دوره حیرت و ناباوری است!
تجربه بسیار تلخی که برای بدترین دشمنانم آن را آرزو نمیکنم
هنوز صدای برادرزاده خردسالم عمر را بعد از اعدام برادرم میشنوم که با صدایی آهسته طوری که کسی متوجه نشود از من پرسید: «عمو… بابا کجاست؟»
کودکی که تا همین دیروز پدر داشت به یکباره بیپدر شد…
کودکی که هنوز نمیتواند درک کند پدر کجا رفته و چرا رفته؟
زمانی که مادر داغ دیده زامل – که چندان درکی از معادلات سیاسی و بازیهای کثیف قدرت ندارد و هیچ عذر و توجیهی را برای حذف پسرش نمیپذیرد – سراغ پسرش را از من گرفت، زبانم برای پاسخدادن یارای چرخیدن نداشت.
در اینجا شیوه برخورد با بازماندگان فرد اعدامشده نمادی از انتقام بیپایان و وحشیانه حکومت است
درطول دوران حبسام از دور و نزدیک شاهد رنج پدران و مادرانی بودم که داغ ازدستدادن فرزند هرگز برای آنها کهنه نشد
شاهد رنج بازماندگانی که از دیدن جسد بیجان عزیزانشان محرومند و از محل دفن آنها بیخبر
شاهد رنج بازماندگانی که حق عزاداری ندارند و فرصت سوگواری به آنها داده نمیشود
شاهد انتقام غیرانسانی حکومت
انتقامی که نشانگر عمق کینه و نفرت حذفکنندگان است و هیچ گونه توجیح اخلاقی و قانونی ندارد و تنها نشانگر تسلط حکومت بر سرنوشت زندانیان سیاسی … حتی پس از مرگ است …
چه کسی حق گرفتن جان انسان را به حکومت می دهد؟
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
سیف فرغانی»