از زمان مشروطه تا کنون، نقد فرهنگ سیاسی ایران، به رویکردها، باورها و احساساتی متمرکز بوده که فرایند سیاسی را در داخل کشور معنا و نظم میدهد و بسیار کمتر به پیشفرضها و قاعدههای پرداخته که بر رفتار سیستم سیاسی در خارج از مرزهای ایران حاکم است. به سخن دیگر، نقد فرهنگ سیاسی به نقادی مفاهیم و هنجارهایی که تصور ایرانیان را از ایران، جایگاه بایستهی آن در منطقه و جهان و نوع روابط با همسایگان و کشورهای دوست و رقیب شکل میدهد، اعتنایی کمتر داشته است. از این رو، بارها دولتها تغییر کردهاند، ولی شالودهی بسیاری رهیافتها و راهبردها و تصورها در سیاست خارجی ایران دگرگون نشده است؛ چه در میان عموم مردم چه در میان دولتمردان و تصمیمگیرندگان سیاسی.
همانگونه که دستیابی به آزادی، حقوق مدنی و نظام دموکراتیک پایدار نیازمند انقلابی در فرهنگ سیاسی جامعهای است که قرنها در سایهی استبداد زیسته، بازی کردن نقش مثبت در برقراری امنیت و ثبات و صلح در منطقه نیز مقتضی تغییرهای بنیادی در فرهنگ سیاسی است. آن بخش از ایدهها و ایدهآلها که عمل حکومت یا سازمانهای سیاسی و مدنی را در زمینهی سیاست خارجی جهت میدهند هنوز به خوبی تحلیل نشدهاند. در سه گفتار میکوشیم پاسخی هرچند موقت و کوتاه برای این پرسش بیابیم که فرهنگ سیاسی – که حاصل تاریخ سیستمهای سیاسی و تاریخ سیاستمردان و تاریخ سیاسی جامعه است و در رویدادهای عمومی و تجربههای شخصی افراد ریشه دارد – چگونه در شکل دادن سیاست خارجی ایران نقش داشته و این فرهنگ سیاسی تا چه اندازه بر اصول تعامل با جهان بیرون و تلاش برای دستیابی به صلح و ثبات و امنیت استوار است؟ آیا نیازمند اصلاح است یا انقلابی ناگزیر؟
مدرس این کلاس مهدی خلجی است. خلجی نویسنده و متخصص اسلام شیعه و سیاست داخلی ایران است.