Search

English

تصور کن – پانزده: سلامت، قربانی سیاست

کم‌ترین تصور را نیاز دارد؛ به عین و لمس، محسوس است؛ جان، در جسم، مجسم شده. پس، سلامت بدن، یعنی همان حرمت حیات. اما چطور سلامتی هم در نظام اسلامی، سیاسی شد؟

طی چند پادکست پیش مروری مختصر کردیم بر این که چگونه و کجاها «تن»، به مثابه‌ ابزاری سیاسی به کار گرفته شده است. پیشتر هم، به وضعیت چند گروه‌ مقبول یا مرجع مردمی، مثل حامیان حقوق بشر، ورزشکاران و هنرمندان، در ایران زیر رژیم جمهوری اسلامی نگاهی انداختیم. همینطور شنیدیم و دیدیم که پلیدی نگاه خودی/غیر خودی، تا دامن کادر درمانی هم کشیده شد؛ کادر درمانی، مثل ماماها و پرستاران و پزشکان و متخصصان حوزه‌ سلامت و بهداشت عمومی، همچون دیگر کارشناسان با مهارت‌های خاص علمی و فنی و حقوقی و هنری در ایران، طی ۴۴سال عمر جمهوری اسلامی با مسائل و مصائب متعددی مواجه بوده. به قول یکی از پزشکان مشغول در تهران، اوج این گرفتاری‌ها در جنبش «زن زندگی آزادی» بروز کرد که در پادکست «ناجیان جان»، تا حدی به آن پرداختیم. نظر به اهمیت جان، و سلامت مردم، یک بار دیگر به بحران کار کادر درمانی برگشتم. چون که صد آید، نود هم پیش ماست.

در پانزدهمین قسمت از مجموعه پادکست‌های «تصور کن»، ماهمنیر رحیمی به موضوع بحران کار کادر درمانی در جمهوری اسلامی می‌پردازد.

مجزا و موازی موقعیت خیزش مردمی ۱۴۰۱، تقریباً هر هفته خبرهای دیگری نیز درباره‌ دشواری‌های کار کادر درمانی، منتشر می‌شود؛ 

در همین تازه‌های خرداد ۱۴۰۲، مشرق نیوز نوشت: محمد رئیس زاده، رئیس کل سازمان نظام پزشکی ایران، نسبت به تبعات خالی ماندن ظرفیت رشته‌ بیهوشی در کشور ابراز نگرانی کرده. رئیس جامعه‌ جراحان ایران، نیز نسبت به کاهش جراحان در آینده هشدار داده و گفته: در رشته‌ جراحی کودکان حتی یک داوطلب هم نداریم. ایرج فاضل، که خود وزیر پیشین بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در جمهوری اسلامی بوده، تقریباً اخطار داده که با ادامه‌ چنین شرایطی، ۱۰ یا ۲۰ سال بعد، در بسیاری رشته‌ها، دیگر متخصصی در کشور نخواهیم داشت. 

در گزارشی دیگر که در رسانه‌های داخلی منتشر شده، به نقل از رئیس شورای هماهنگی نظام پزشکی کشور، داریم: طی سال گذشته بیش از ۸۰۰ ماما به خارج کشور مهاجرت کرده‌اند. رسانه‌های محافظه‌کار سبب مهاجرت را به کم و کسری‌های معیشتی و رفاهی و منازعه‌ مالی با شرکت‌های بیمه ارجاع داده‌اند. در حالی که به گزارش‌های دیگر، این هست و فقط این نیست. سایت خبری انتخاب اعلام کرد که مجموعه‌ پزشکان و پرستارانی که سال گذشته از کشور خارج شده‌اند از ۱۰ هزار نفر گذشته است. 

از یک سو، فقها همچنان اصرار دارند در تقریباً همه‌ قلمروهای غیر فقهی نیز اظهار علم و فضل داشته و عملاً دست اندر کار و دخیل باشند.

از سوی دیگر، همان مسئولان از کمبود نیروی انسانی در بخش سلامت مردم شاکی هستند. چندی پیش نیز محمد رییس‌زاده، رییس سازمان نظام پزشکی گفته بود: «‌تخصص جراحی قلب امسال ۱۸ نفر ظرفیت داشت، اما هیچ‌کس متقاضی نشد.»

چرا؟ چون سلامتی را هم سیاسی کرده‌اند!

برگردیم به چگونه‌گی سیاسی شدن تن؛ 

اگر بیان روان را بتوان به نوعی سیاسی تفسیر کرد، بدن، فی‌نفسه، سیاسی نیست؛ هست؟ قرن‌ها، همه‌جای جهان، غیر سیاسی‌ترین گروه‌های اجتماعی، پاسبانان سلامتی تن بوده‌اند. اما پزشکان ایرانی می‌گویند مقامات حکومت اسلامی، این دامنه‌ علمی را هم سیاسی کرده‌اند. چرا و چگونه؟

این سوال را از دکتر محمدکاظم، نیک عطاری، پزشک و پژوهشگر پزشکی اجتماعی می‌پرسم که او نیز چند سال پیش،  به امریکا مهاجرت کرده: 

به رسم حق‌شناسی یادآور می‌شوم که من پیشتر در صدای امریکا برنامه‌ای هفتگی داشتم با عنوان «سلامت، قربانی سیاست». در آن سلسله‌گفت‌وگوها با دکتر عطاری، سویه‌های مختلفی از این ستم جمهوری اسلامی بررسی کردیم. اما وضع، به گواه شاهدان، از چندسال پیش هم ناگوارتر است؛ سلامت را هرچه بیشتر فدای ایدئولوژی کردند؛ با شگردهای کوتاه یا بلند مدت. 

یک پزشک می‌گوید ما همزمان باید با فعالیت‌های غیر تخصصی هم مقابله می‌کردیم؛ مثل طب سنتی و طب اسلامی.

بسیاری نابسامانی‌های دیگر در آن سرزمین نیز، نتیجه‌ تنگ‌نظری ست نسبت به جایگاه متخصصان بی‌سبب نیست که عده‌ زیادی، عطای وطن را به لقایش بخشیده، تحمل دوری عزیزان و دوباره ‌ازسرگیری زندگی را در غربت، به ماندن در موقعیت کنونی کشورشان، ترجیح داده‌اند.

خانم دکتری که دو فرزند خود را برداشته، زادگاهش را ترک کرده، در قاره‌ای دیگر، به زبانی دیگر، از اول امتحان داده، تحصیل کرده و در رشته‌ای دیگر، مشغول کار شده، می‌گوید با دشواری دوری شوهر و مسائل مهاجرت دست و پنجه نرم می‌کند، ولی توهین‌های جمهوری اسلامی را نمی‌توانسته تحمل کند.

و از این دست مثال‌ها بسیار است. 

این حکایت، ادامه دارد. از تلاش برای تنزل منزلت، یا کاستن نفوذ کلام بعضی چهره‌های معتمد مردم، می‌فهمیم که نظام، عالماً و عامداً خواسته آدم‌ها و اقشاری را از میان بردارد یا از میدان بیرون کند که به طور عرفی، هر یک به نوعی، برای مردم ملجأ بودند؛ از ترس آنکه: مبادا ملت، روزی به کسی یا کسانی، بیش از آن‌هایی اعتنا کند که خود را متولیان دین می‌نامند.  

حالا نوبت شماست؛ تخیل کن؛

می‌توانی آزادی و آبادی را تصور کنی. 

تاریخ

برچسب‌ها

دوره‌های آموزشی ...