چسواو میوش متفکر و ادیب برجسته لهستانی در دفاع از کنشهای کوچک اما بسیار پراهمیت نوشته بود: «تاریخ این قرن با نمونههای متعدد به ما نشان میدهد، کنشهایی که در ظاهر بیاهمیت بوده و به نظر میرسید هیچ نتیجهای نداشته باشند، در عمل منشا اثر شدند. گاه ما فرصت داشتهایم رشد یک درخت تنومند را به چشم ببینیم و هرگز نمیتوانستیم حدس بزنیم که از دانهای کوچک، درختی چنین بزرگ به وجود آید.»
چِسواو میوُش هم فجایع قرن بیستم را دیده بود و هم اینکه قدرت ادبی بالایی داشت. او در سال ۱۹۸۰ جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرده بود. طبعا چنین شخصیتی نمیتواند سخنی کلیشهای و کممقدار بگوید. واقعیت آن است که مثال آن چیزی که این ادیب برجسته میگوید در کشور ما ایران بهوفور پیداست. به عنوان نمونه به خیزش انقلابی سال ۱۴۰۱ دقت کنیم؛ مهسا (ژینا) امینی، دختری از شهر سقز در کردستان به تهران میآید و به علت آنچه «بدحجابی» گفته میشود، توسط ماموران گشت ارشاد دچار شکستگی جمجمه و جراحات مغزی میشود. سپس او در بیمارستان کسری در تهران بستری شد و نهایتا پس از سه روز درگذشت. اعتراضاتی که پس از مرگ او از مقابل بیمارستان کسری آغاز شد خیلی زود کل ایران را در نوردید.
اما آنچه نام مهسا را جهانی کرد و خیزش انقلابی ۱۴۰۱ را تبدیل به یک حرکت جهانی علیه جمهوری اسلامی کرد، فعالیت بیوقفه کاربران ایرانی برای ترندکردن نام مهسا در توییتر بود. هشتگ مهسا ترند جهانی شد و جهان صدای مظلومیت دختران ایران را شنید. این اقدام کاربران اگر از دریچه فردی نگریسته شود، اقدامی کوچک به حساب میآید اما همین کنشهای کوچک مجازی وقتی به یک همدلی ملی بر سر مظلومیت مهسا امینی گره خورد، توانست تاثیری چنین سهمگین بگذارد.
به آن جملهی چِسواو میوُش برگردیم که گفته بود: « گاه ما فرصت داشتهایم رشد یک درخت تنومند را به چشم ببینیم و هرگز نمیتوانستیم حدس بزنیم که از دانهای کوچک، درختی چنین بزرگ به وجود آید.» ما ایرانیان که چنین تجارب گرانقدری داریم نمیتوانیم مداراجویی را نیز بین خود تبدیل به یک درخت تنومند سازیم؟ یوسف مهراد و صدرالله فاضلی زارع دو جوانی بودند که در اردیبهشت ۱۴۰۲، جمهوری اسلامی آنان را به اتهام «سبالنبی»، به معنی دشنام به پیامبر اسلام، با مجازات اعدام، به قتل رساند.
ما میتوانیم علیرغم آنچه حکومت اسلامی در کشور ما میخواهد، به خداناباوران و دینناباوران ایرانی این اطمینان را دهیم که ایرانیان دیندار و خداباور قادر به یک همزیستی شکوهمند با باورهای مختلف و متفاوت هستند و هیچ کسی به علت بیان باور خود اعدام نخواهد شد.
یوسف مهراد و صدرالله فاضلی زارع میتوانند اسم رمز این همبستگی ملی باشند. اکنون که فضای مجازی میتواند چنین ابرازنظرهای فردی را تبدیل به کنشهای بزرگ جمعی سازد، چرا از آن برای نشاندادن توان رواداری خود استفاده نکنیم؟