ویگن دِردِریان، که همگان او را با نام ویگن میشناسند، خواننده و هنرپیشه ایرانی ارمنیتبار است که به او لقب سلطان جاز ایران را دادهاند. ویگن در دوم آذر ماه سال ۱۳۰۷ هجری شمسی در همدان و در خانوادهای تقریبا فقیر به دنیا آمد. خانواده ویگن به علت شغل پدرش که تجارت فرش بود به اراک نقل مکان کردند. یک سال بعد هم به بروجرد رفتند. هنوز دو سال از استقرارشان در این شهر نگذشته بود که پدر به دلیل ابتلا به بیماری ذاتالریه در سن ۳۹ سالگی درگذشت و خانواده ویگن را با سختی و مشقتهای بسیاری روبهرو کرد. خانواده ویگن به دلیل فقر و تنگدستی بار دیگر تن به مهاجرت دادند و این بار به مراغه رفتند که فرزند ارشد خانواده، زاون، در آنجا بود و در غیاب پدر نانآور خانواده شد. سرنوشت ویگن و خانواده در این شهر تغییر کرد و دلیل آن آشنایی با جوانی ارمنی به نام «باریس» بود؛ باریس از شوروی با خود گیتار به ایران آورده بود. علاقه ویگن به موسیقی با ورود باریس به خانهشان شکفت. خواهرش، ژولیت، درباره کودکی ویگن میگوید: «آن زمان که ویگن در خانه آواز میخواند همه با او دعوا میکردیم که چرا میخوانی. او هم به گوشهای میرفت و در تنهایی خودش آواز میخواند.» علاقه ویگن به موسیقی و وجود باریس سبب شد تا ویگن نواختن گیتار را از او بیاموزد و روزنهای از امید بر خانواده بتابد؛ زیرا اکنون ویگن میتوانست با نواختن گیتار تا اندازهای صدای ناهنجار فقر و گرسنگی را در نتهای گیتارش موزون سازد و لحظاتی کوتاه خانواده را خشنود کند. کارو، برادر ویگن که شاعری شناختهشده است، میگوید: «وقتی ویگن هنوز نمیتوانست کلمه گرسنگی را – نه از لحاظ املایی که از لحاظ مفهوم – درست بنویسد، وقتی که نخستین نت گرسنه یک حنجره گرسنه را با گیتاری گرسنه در شبی گرسنه خواند:
جوانی، آه … افسوس
افسوس که به سرگذشت انسانی مربوط است
و انسان … افسوس … در برابر آنچه سرنوشتش مینامند
تا پایان زندگی … مبهوت است.
بارقه امید بر ما چشمک زد».
نیمقرن در میان ایرانیان مطرح بود
خانواده ویگن وقتی که او پانزده سال داشت بار دیگر مجبور به مهاجرت شدند و این بار به تبریز رفتند و ویگن در همین سنوسال همراه برادرانش برای امرار معاش مشغول به کار شد. شرایط زندگی که کمی بهتر شد ویگن به سفارش مادرش نزد «لئون گریگوریان» به آموزش موسیقی پرداخت. و با آهنگسازان بزرگ ارمنستان از جمله کومیتاس و سایات نوا آشنا شد و به خواندن ترانههای آنان پرداخت. کارو در این باره میگوید: «کومیتاس نخستین الهامبخش واقعی حنجره فردای ویگن بود و این مادر بزرگوار ما بود که ویگن را با کومیتاس آشنا کرد. مادرم دلش نمیخواست یأس زاییده از فقر فریاد حنجره ویگن را در سینه آرزومندی که داشت خاموش کند.» خواهر ویگن، هلن، با باریس ازدواج کرد و اولین بار ویگن شانزده ساله در عروسی خواهرش به روی صحنه رفت و خواند. کارو آن شب را اینگونه به یاد میآورد: «کولاک کرد. ویگن را میگویم. آن شب برای نخستین بار کولاک کرد. آن شب برای نخستین بار دویست جفت دست غریبه بی اراده برای صدای ویگن عصیان کردند. آن شب برای نخستین بار شهرتی پنهان نصیب ویگن شد. ما به جای خود اما غرور مادرمان توصیفناپذیر بود. در تمام مدتی که ویگن میخواند مادر آشپزخانه را به خدا سپرده بود و محو صدای پسرش آهسته آهسته اشک میریخت.»
با دخترانش
ویگن آهسته آهسته پلههای ترقی را طی کرد و به خوانندهای مشهور تبدیل شد. او بیش از نیم قرن همواره خوانندهای مطرح میان ایرانیان بود و ترانههای ماندگاری خلق کرد که در خاطره ایرانیان ثبت شد. ویگن خوانندگی را در سن بیست و دو سالگی در کافهرستوران باغ شمیران در تهران، تقاطع خیابان فردوسی و استانبول، آغاز کرد اما شهرت او به سبب خواندن ترانه مشهور «مهتاب» بود که از رادیو ایران شروع شد. ویگن از نخستین خوانندگان ایرانی بود که با گیتار در صحنه ظاهر شد و ایرانیان او را به عنوان «سلطان جاز» شناختند. ویگن درباره اینکه این لقب را چه کسی به او داده است چنین میگوید: «اين لقب را مردم به من دادهاند. برای من هيچ مهم نيست که اين سلطان معنی واقعی داشته باشد يا نه. چيزی که برای من مهم است آن چيزی است که مردم خواستهاند بگويند. آنچه برای من مهم است اصل موضوع است، اينکه من چکارهام؟ کارم آيا برای مردم ارزشی دارد يا ندارد؟» ویگن تحصیلات متوسطه خود را در سال ۱۳۳۰ به پایان رساند.
شغل اولیه او نقشهبرداری بود
شغل اولیه او نقشهبرداری بود و در همان زمان در کافهها نیز به اجرای موسیقی میپرداخت. ویگن در خانوادهای پرجمعیت دیده به جهان گشود و تحصیلاتش را نیمهتمام رها کرد تا به همراه برادر بزرگترش در شرکت «کامپساکس» – تاسیسات راهآهن – کار کند. او پیش از آمدن به تهران در کافههای همدان به زبانهای ترکی و ارمنی و اسپانیایی برنامه اجرا میکرد. حضور ویگن در کافه شمیران و همچنین حضور برادرش «کارو» که شاعر بود موجب شد که کافه شمیران به پاتوق برخی روشنفکران و شاعران «موج نویی» که دوستدار موسیقی پاپ و جاز بودند تبدیل شود. ناصر رستگارنژاد، ترانهسرا و آهنگساز ایرانی که ترانه «مهتاب» و «رقیب» از او است، کافه شمیران را اینگونه به یاد میآورد: «شبی در کافه باغ شمیران با یکی از دوستان نشسته بودیم، دیدیم جوانی بلندبالا با صدای بسیار خوب، ترانههای غربی و ارمنی میخواند. او را سر میز خود دعوت کردیم و با او بیشتر آشنا شدیم تا آنجا که همان شب رفتیم به کناری و من همان شب ترانه معروف «رقیب» را ساختم. چند روز بعد هم رفتیم به رادیو و این ترانه را که اولین ترانه رسمی ویگن به حساب میآید ضبط کردیم …» (ردپای ارمنیان در روند سینمای ایران. جوانان، ش. ۱۰۷۲، ۶۴ – ۶۵)
با دخترش آیلین
او از نوجوانی در کلیساها و گروههای کلیسا آواز میخواند. سیامک پورزند و جمشید وحیدی دو روزنامهنگاری بودند که استعداد هنری ویگن را کشف کردند و موجبات آمدن ویگن را به رادیو فراهم ساختند. ویگن در گفتوگویی با مجله جوانان از نقش جمشید وحیدی، روزنامهنگار و طنزپرداز در کشف استعدادش سخن گفته است. ویگن آهسته آهسته با صدای جادوییاش و همینطور چهره جذابی که داشت به خوانندهای معروف تبدیل شد و ترانههایش او را به پرفروشترین خواننده روز تبدیل کرد. وی در طول فعالیت هنری خود بیش از ششصد ترانه اجرا کرد. برخی از طرفداران ویگن او را با «الویس پریسلی»، خواننده و هنرپیشه معروف آمریکایی که او را از موفقترین شخصیتها در هنر معاصر و موسیقی آمریکا در قرن بیستم میشناسند، مقایسه میکنند.
از نوجوانی در کلیساها و گروههای کلیسا آواز میخواند
ویگن علت ماندگاری ترانههایش را چنین میگوید: «اين امر دو سه تا دليل دارد. يکی اينکه اولا مردم مرا آهنگساز، ترانهسرا و شاعر میدانند. گاهی خود من به تنهايی هم ترانه سرودهام، هم آهنگش را ساختهام و هم آن را خواندهام. بارها مینشستيم روی يک ترانه کار میکرديم. فکر میکرديم، اين وقت را داشتيم و به آن اهميت میداديم. کاری که متاسفانه در خارج زياد رواج ندارد و اينطور نيست. اين قيد و بندها وجود ندارد. من معتقدم که هنرمندان نبايد به مردم خيانت کنند.» انقلاب اسلامی که بر ایران مسلط شد ویگن مانند بسیاری از خوانندگان و هنرمندان پیش از انقلاب مجبور به ترک ایران شد اما همیشه در دلش مانده بود که یک بار دیگر در ایران برای مردمش آواز بخواند. آرزویی که هیچ گاه به ثمر ننشست: «اميدوارم يک روز بشود که قبل از اينکه من به کلی کارم را کنار بگذارم، يک سری بروم به ايران و برای مردمی که از آنجا بارها و بارها به من تلفن میزنند، برای جوانانی که به خانه من تلفن میزنند و آرزو میکنند که مرا ببينند، چون اصلا مرا نديدهاند و فقط صدايم را شنيدهاند، بخوانم. بروم و برای آنها يک برنامه بزرگ اجرا کنم.»
در۷۵ سالگی در لسآنجلس درگذشت
ویگن علاوه بر خوانندگی در کارنامه هنری خود بازی در چند فیلم سینمایی را نیز دارد. او در سال ۱۳۳۳ به دعوت ساموئل خاچیکیان به سینما روی آورد و نخستین فیلمش را با نام «چهارراه حوادث» برای خاچیکیان بازی کرد. ویگن تا پایان دهه سی در هشت فیلم سینمایی بازی کرد. او روز یکشنبه چهارم آبان ماه سال ۱۳۸۲ در سن ۷۵ سالگی در شهر لسآنجلس در ایالت کالیفرنیای آمریکا درگذشت.