Search

English

دشمنی با رقص و موسیقی: چرا ایدئولوژی نازی از رقص سوینگ متنفر بود؟

در اواسط دهه سی میلادی موسیقی جَز (یا جاز) و رقص سویینگ در میان جوانان آلمانی طرفداران بسیار یافته بود. آلمان که خود از تاریخی غنی از موسیقی و رقص برخوردار بود، قاعدتا نه تنها نباید شاهد چالشی در این زمینه می‌بود، بلکه می‌بایست ارزش موسیقی و هنر مدرن و متفاوت را به‌خوبی درمی‌یافت و حتی خود بر غنای آن می‌افزود. اما چنین رویکرد باز و پذیرایی در فضای آلمان آن دوران دشمنی سرسخت داشت: ایدئولوژی نازی.

تصویری از جوانان سوئینگ آلمان. منبع

نازی‌ها به غیر از تبلیغ وسیع سرسپردگی و ایمان به رهبری کاریزماتیک هیتلر و احترام به نمادها و مناسک خود، به‌شدت در تحقیر و تمسخر سایر فرهنگ‌ها – که از دید آنان پست‌تر از فرهنگ ژرمن تلقی می‌شد – می‌کوشیدند. اما این همه مسئله نبود. به نظر می‌رسد رابطه مشخصی میان تمرکز قدرت سیاسی در دست رهبران نازی و سرکوب آزادی‌های هنری وجود داشت. گرچه ممکن است در نگاه اول غیرمنطقی به نظر برسد، اما واقعیت این است حکومتی که ادعای اصلاح مسیر تاریخ بشریت را داشت، بخشی از توان خود را برای مقابله با جوانانی گذاشت که صرفا می‌خواستند به نحو خاصی برقصند.

جوانان سویینگ: طعنه‌ای ناخواسته به خون «متعالی» ژرمن

شهرهای هامبورگ و برلین در سال‌های پیش از جنگ جهانی دوم شاهد ظهور جوانانی بودند که می‌خواستند خود سبک‌ زندگی خویش را انتخاب کنند. این گروه‌ها به طرزی آشکار مشکلی در راه یکسان‌سازی اجتماعی مطلوب حکومت نازی بودند. در آن دوران جوانان ۱۰ تا ۱۷ ساله‌ای که «آریایی» محسوب می‌شدند، تشویق شدند تا به سازمان جوانان هیتلر (Hitlerjugend) و اتحادیه دختران آلمانی بپیوندند. اما رهبران این سازمان‌ها خود را در برابر رقیبی غیرمنتظره یافتند: جوانان سوئینگ (Swingjugend) که دوستداران موسیقی جَز و رقص سوئینگ بودند؛ جوانانی اغلب از دانش‌آموزان طبقه متوسط یا بالا. علاقه آنان به جَز باعث شده بود تا خود به صورتی خودجوش کلاب‌های موسیقی و رقص با نام‌هایی متاثر از فرهنگ آمریکا مانند کلاب هارلم، اکی-کلاب (باشگاه اکی)، یا هات-کلاب (باشگاه داغ) پایه‌گذاری کنند. این خرده فرهنگ زیرزمینی، که بر اساس علاقه به موسیقی آفریقایی-آمریکایی فعال بود با آن که عمدتاً غیرسیاسی نیز بود، توسط دولت نازی هدف قرار می‌گرفت و سرکوب می‌شد.

پوستر سازمان جوانان هیتلر، سال ۱۹۳۵ منبع

رقص سوئینگ رقصی گروهی و بسیار پرجنب‌وجوش است که از اواخر دهه ۲۰ میلادی پا گرفت و در دهه ۳۰ و ۴۰ به اوج محبوبیت رسید. رقص سوئینگ که با حرکات پویا، بداهه و روحیه شاد، غیررسمی و سرخوشانه شناخته می‌شود، ریشه عمیقی در فرهنگ آفریقایی-آمریکایی دارد و در کنار موسیقی جَز تکامل یافت.

منحرفان علیه لیگ تشک‌های سربازان: فرهنگ علیه فرهنگ

رهبران سازمان‌های جوانان آلمانی که طرفدار ایدئولوژی نازی بودند، برای رقابت با «فرهنگ منحط غرب» دست به کار شدند. آن‌ها در برنامه‌های خود رقص‌های مدرن آلمانی را گنجاندند تا با رقص و موسیقی که آن را «جَز لعنتی» می‌نامیدند مقابله کنند. اما این کار فایده چندانی نداشت. طرفداران جَز و سوئینگ به طرز تحقیرآمیزی (در چارچوب فرهنگ عمدتاً همجنس‌گراهرای رایج آن دوران) جوانان هیتلر را «جوانان هم‌جنس‌باز» نامیدند و اتحادیه دوشیزگان آلمان را با عنوان «لیگ تشک‌های سربازان» (اشاره به این دیدگاه که این دختران برای داشتن رابطه جنسی با سربازان آلمانی سازمان‌دهی شده‌اند) به تمسخر گرفتند.

اعضای اتحادیه دوشیزگان آلمان (BDM)، ۱۹۳۵ منبع

مسئله اما به همین‌جا ختم نمی‌شد. حکومت نازی مصداقی بارز از یک قدرت تمامیت‌خواه بود که می‌خواست تمامی جنبه‌های حیات انسانی را متعالی – در دیدگاه خودش، آلمانی – کند. اما این جوانان نمی‌خواستند در چارچوب‌های ارشادی آن رژیم باشند. جدا از موسیقی و رقص، پسران با بلند‌کردن موها و پوشیدن کلاه‌های غیررسمی و دختران با استفاده از رژلب، لاک، و پوشیدن دامن‌های کوتاه در واقع برابر سلیقه‌های مورد پسند رایش سوم قرار می‌گرفتند که از دید آن، «ظاهر طبیعی» بدون آرایش و موهای بافته، سبک ترجیحی برای زنان بود، زیرا احساس می‌شد بیش‌تر «آلمانی» است.

علاقه به جَز و سویینگ به طرز بارزی نشان از علاقه بخش قابل‌توجهی از آلمانی‌ها به فرهنگ‌های دیگر و نیز نیاز جامعه به آزادی و دموکراسی به‌ویژه رعایت حق آزادی بیان و آزادی ابراز هنری بود. این مفاهیمی بود که رژیم نازی با آن‌ها سر سازش نداشت. دموکراسی در آلمان آن روزگار به معنی پایان سلطه بی‌چون‌وچرا ایدئولوژی و دارودسته هیتلر محسوب می‌شد و علاقه به فرهنگ‌های دیگر، آن هم فرهنگی مرتبط با سیاه‌پوستان، نشانی از شکست ایده برتری ژرمن‌ها بود. هنگامی که محدودیت‌های موسیقی جَز به قانون تبدیل شد و جرم شناخته شد، سرگرمی جوانان سویینگ خود به خود به یک بیانیه سیاسی تبدیل شد و آن‌ها را در مخالفت آشکار با حزب نازی قرار داد. به نظر می‌رسید حکومت یک کشور به جای خدمت به مردم خود به نبرد با بخشی از آنان رفته بود.

سبک زندگی: خرده‌کنش‌های شهروندان، حقوق بشر و دموکراسی

حکومت‌های غیردموکراتیک معمولا به کنترل و شکل‌دادن به سبک زندگی شهروندان علاقه‌ای وافر دارند. یکی از دلایل این علاقه این است که این رژیم‌ها برای شهروندان کار نمی‌کنند بلکه شهروندان را برای خدمت به خود نیاز دارند. شهروندانی با سبک زندگی آزاد و اندیشه و علائق متنوع برای چنین حکومت‌هایی نامطلوب محسوب می‌شوند، چرا که تلقین و تحمیل ایدئولوژی، مذهب، ارزش‌ها و تحکم، بر گروه‌های حامی علائق متنوع مشکل است.

علاقه‌مندان به موسیقی جَز و رقص سویینگ در آلمان دهه ۴۰ میلادی نمونه‌ای از یک دیگریِ متفاوت بودند. موسیقی جَز برای ایدئولوژی نازی‌ها توهین‌آمیز بود؛ زیرا ایده عمومی این بود که توسط سیاه‌پوستان و نوازندگان یهودی اجرا می‌شد. سیاست هنری آلمان در آن زمان بسیار شبیه به اتحاد جماهیر شوروی بود، یعنی حمایت از رئالیسم قهرمانانه، که بسیار شبیه به رئالیسم سوسیالیستی بود. حکومت در واقع هنر را ابزار حزب می‌دانست. «گیدو فاکلر»، موسیقی‌دان آلمانی، استقبال آلمانی‌های جوان  از موسیقی آمریکایی را تجربه‌ای از آزادی شخصی می‌دانست که در تقابل با تلاش‌های مبتنی بر یکسان‌سازی رژیم بود. احتمال استقبال «جوانان سوئینگ» از نوجوانان یهودی و یا بینانژادی – که می‌خواستند به آن‌ها بپیوندند – بالا بود. ضمن اینکه علاقه آنان به زبان انگلیسی – به‌ویژه پس از آن که برای رایش سوم مشخص شد بریتانیا شریک راهبردی آلمان نخواهد بود – به علت دیگری تبدیل شد که حکومت با آنان دشمنی کند. دشمنی رژیم نازی با این سبک زندگی، آن را به یک مسئله‌ سیاسی بدل کرد. حکومت شروع به چسباندن انگ‌های جنسی به طرفداران سویینگ کردد. گزارش‌های پلیس در مورد جوانان سوئینگ به‌شدت بر چیزهایی مانند «لذت بی‌شرمانه جوانان سوئینگ از تمایلات جنسی‌» متمرکز شده بود، چیزی که به نظر می‌رسد مبنایی در شواهد نداشت و حاصل تصورات ماموران بود. 

تصویری از رقص گروهی سویینگ

اگرچه طرفداران جَز و سویینگ یک سازمان متشکل و سیاسی در قامت یک اپوزیسیون نبودند، اما کل فرهنگ سوئینگ به نوعی مقاومت بدون خشونت مقابل فرهنگ ناسیونال سوسیالیسم حاکم تبدیل شد. در مقابل، اشکال «نامطلوب» زندگی هر چه بیش‌تر به اموری پلیسی تبدیل می‌شدند. با رواج موسیقی جَز و رقص سوئینگ و پس از آن که مشخص شد حکومت در اقناع جوانان برای ترک آن شکست خورده است، افراد زیر ۱۸سال از رفتن به کافه‌های رقص منع شدند. این امر موجب زیرزمینی‌شدن هرچه بیش‌تر این فرهنگ و منجر به ظهور چندین جنبش اعتراضی زیرزمینی شد. با ممانعت از پخش موسیقی جَز و سویینگ، طرفداران این نوع موسیقی به تدریج به فراهم‌کردن مجموعه‌های گسترده‌ای از ضبط‌های گرامافونی روی آوردند. از آن سو، اقدامات پلیسی علیه این گروه از آلمانی‌ها تا به آن جا پیش رفت که در آگوست ۱۹۴۱، پلیس طی عملیات وحشیانه‌ای صدها طرفدار سویینگ را دستگیر کرد. اقدامات تنبیهی علیه این جوانان شامل کوتاه‌کردن موهایشان و برنامه آموزش مجدد و حتی تبعید به اردوگاه‌های کار اجباری بود.

جرم‌انگاری: ابزاری برای تحقق رویای سلطه بر ذهن‌ها و شخصیت‌ها

سلطه فرهنگی یعنی تحمیل ارزش‌ها، هنجارها و باورهای یک فرهنگ خاص بر دیگران. این تحمیل اغلب از طریق سرکوب نمادهای فرهنگی گروه‌های – به‌اصطلاح – غیرخودی و تلاش برای جایگزین‌کردن آن با هویت و سبک زندگی دیگری که مطلوب گروه سرکوبگر است روی می‌دهد. آگاهی حقوقی در مورد حقوق بشر، از جمله آزادی بیان، اجتماع و انتخاب سبک زندگی، نقش مهمی در حفظ اصول تنوع فرهنگی و دموکراسی ایفا می‌کند. با این حال، رژیم‌های استبدادی و تمامیت‌خواه اغلب با این حقوق مخالفت می‌کنند که منجر به پیگرد افراد و گروه‌ها به دلیل انحراف از هنجارهای فرهنگی غالب می‌شود.

آلمان نازی نمونه بدنام رژیمی است که سعی در تسلط بر فرهنگ برای پیشبرد اهداف خود داشت. تحت رهبری آدولف هیتلر، نازی‌ها با تبلیغ یک ایدئولوژی برتری‌جویانه ظاهرا به دنبال اصلاح زندگی مردم بودند که البته در نهایت منجر به نابودی زندگی میلیون‌ها نفر از جمله بسیاری از آلمانی‌ها شد. رژیم نازی از یک سیستم تبلیغاتی قدرتمند برای ترویج ایدئولوژی خود، سرکوب دیدگاه‌های بدیل، و تحقیر کسانی که با استانداردهای آن‌ها در مورد «پاک‌بودگی آلمانی» مطابقت نداشتند، استفاده می‌کرد. سایر رژیم های استبدادی در کشورهایی مانند ایران، شوروی و کره شمالی نیز از تاکتیک‌های مشابه برای تحمیل سلطه فرهنگی استفاده کرده‌اند. این رژیم‌ها ارزش‌های گوناگون را با برچسب‌هایی مانند انحرافی یا غربی رد می‌کنند و آن‌ها را نامطلوب یا ناسازگار با هویت ملی خود می‌دانند. با انجام این کار، آن‌ها نه تنها آزادی‌های فردی را سرکوب می‌کنند، بلکه میراث فرهنگی و سنت‌های غنی را که ممکن است در همان جوامع وجود داشته باشد، خفه می‌کنند. در واقع ارزش‌هایی که توسط این رژیم‌ها انحرافی یا غربی تلقی می‌شوند، اغلب ریشه در تاریخ فرهنگی همان کشورها نیز دارند. برای نمونه، در فرهنگ ایران، آزادی و مدارا همواره و به صورت تاریخی، ارزش‌هایی مورد ستایش بوده‌اند.

دموکراسی زمانی شکوفا می‌شود که مردم توانایی بیان خویشتن و دنبال‌کردن سبک زندگی مطلوب خود را بدون ترس از آزار و اذیت داشته باشند. در مقابل دشمنان دموکراسی و حقوق بشر اغلب با این جلوه‌های جامعه باز مخالفت سرسختانه دارند، تا جایی که کار به بازداشت طرفداران رقص و موسیقی‌های خاص می‌رسد. 

منبع: nationalww2museum

انتشارات بیشتر ...