نرگس محمدی، فعال برجسته حقوق بشر، زندانی سیاسی و روزنامهنگار و عضو سابق «شورایعالی سياستگذاری ادوار تحکیم وحدت»، نایب رئیس و سخنگوی «کانون مدافعان حقوق بشر» و رییس هیئت اجرایی «شورای صلح ایران» است. او به سبب فعالیتهای متعددش در حوزه حقوق بشر و محکومیتهای طولانی مدتاش، از جمله چهرههای شناختهشده ایرانی در سطح جهان به حساب میآید.
پیشینه
نرگس محمدی متولد اول اردیبهشت سال ۱۳۵۱ در زنجان است. او در خانوادهای مذهبی و سیاسی رشد کرد. پدربزرگش در بازار حجرهای داشت و داییاش شخصیتی سیاسی بود. نرگس دختربچهای بود سرشار از زندگی و خوشخوراک که یخچال خانهشان از دستش در امان نبود. قبل از انقلاب و در دوران کودکی نرگس، داییاش به زندان میافتد و در زندان به سازمان مجاهدین خلق میپیوندد و پس از انقلاب هم پنج سالی را در زندان میگذراند. او از زمان کودکی نرگس تا اکنون که در حجره فرش فروشیای در بازار تبریز مشغول به کار است، اثرگذارترین شخصیت در پرورش منش اجتماعی نرگس بوده است. دایی نرگس که دیگر سالها است از هواداری سازمان مجاهدین دست کشیده، بیش از هر چیز توانسته است دغدغهاش نسبت به کرامت انسانی و زندگی مسالمتجویانه را به خواهرزادهاش منتقل کند. پیش از انقلاب، سازمان مجاهدین در زنجان بسیار سازماندهیشده و گسترده بود؛ تعدادی از اقوام نزدیک نرگس، قبل و بعد از انقلاب به سبب هواداری از سازمان اعدام شدند. این اتفاقات در شکلدادن به شخصیت حقوق بشری نرگس محمدی در سالهای بعد بسیار موثر بوده است.

خانواده پدری نرگس محمدی، گرایشات مذهبی بسیار قویای داشتند. با وجود این، پدر نرگس به هیچ عنوان درباره مسائل دینی سختگیر نبود. نرگس در دوران کودکی تقریبا در آزادی کامل رفتار میکرد و به داشتن حجاب یا انجام تکالیف دینی مجبور نمیشد. او حتی در دهه شصت اجازه داشت که آرایش کند و به مهمانی برود. یکی از علاقههای اصلی او از دوران نوجوانی موسیقی و آواز بوده و به سبب صدای خوبی که دارد، کلاس آواز نیز رفته است.
او تا زمان اخذ دیپلم در زنجان ماند و سپس برای تحصیلات دانشگاهی در رشته «فیزیک جامدات» به دانشگاه بینالمللی قزوین رفت. در دوران لیسانس، نرگس با «حسن زرافشان» آشنا میشود. حسن زرافشان از شخصیتهای ورزشی و در عین حال ملی-مذهبی سرشناس قزوین بود که بر نرگس محمدی تاثیر فوقالعادهای گذاشت. نرگس جذب جلسات کوهنوردی زرافشان و تفسیر او از رابطه اسلام و آزادی شد. او در همین دوره بود که به علاقه خود به کوهنوردی و سنگنوردی پی برد و توانست با دوره کوتاهی تمرینکردن، به برخی یخچالهای «علمکوه» صعود کند. تا عاشورای سال ۱۳۸۲ که زرافشان در علمکوه به شکل عجیبی سکته قلبی کرد و از دنیا رفت. نرگس همواره در جلسات او شرکت میکرد.
آشنایی با زرافشان، مقدمات آشنایی بزرگتری را برای نرگس فراهم کرد. رفتوآمد زرافشان به کتابفروشی مولانا در قزوین، پای نرگس را به آنجا باز کرد. در همان ایام بود (سال ۱۳۷۵) که «تقی رحمانی» از زندان آزاد شده بود و در کتابفروشی پدرش جلساتی را برگزار میکرد. کتابفروشی مولانا به پاتوقی برای نیروهای ملی-مذهبی تبدیل شده بود. نرگس در جلسات خصوصی درس تقی رحمانی شرکت میکرد که درباره تاریخ معاصر ایران بود. پس از مدت کوتاهی با وساطت خواهر تقی رحمانی، نرگس و تقی با یکدیگر آشنا شدند که این آشنایی بعدها به ازدواج آن دو منجر شد.

تقی رحمانی، متولد ۱۳۳۸ در قزوین، روزنامهنگار، نویسنده، فعال سیاسی و عضو شورای فعالان ملی-مذهبی است. رحمانی حدود یک-سوم از عمر خود را در زندان به سربرده است. در سال ۱۳۶۰ به جرم نویسندگی در نشریه زیرزمینی پیشتاز – که متعلق به گروه پیشتازان که گروهی متأثر از اندیشههای علی شریعتی بود – به سه سال حبس محکوم شد. در سال ۱۳۶۵ به خاطر نوشتههایش در روزنامه زیرزمینی «موحد» متعلق به گروه «موحدون انقلابی» در زمینه نوگرایی دینی دستگیر و این بار به ۱۱ سال زندان محکوم شد. پس از آزادی از زندان با ماهنامه «ایران فردا» و هفتهنامه «امید زنجان» در سال ۱۳۷۶ همکاری کرد. او در بیستم اسفند ١٣٧٩ در يک حمله شبانه به منزل محمد بستهنگار، ازاعضای سابق جبهه ملی ایران، به همراه تعداد ديگری از اعضای جریان ملی-مذهبی دوباره دستگير شد و در بیستوهفتم فروردين ١٣٨١ با سپردن وثيقه از زندان آزاد شد. رحمانی همراه با دو همکارش «هدی صابر» و «رضا علیجانی» در بیستوپنجم خرداد ۱۳۸۲ از سوی قاضی «سعید مرتضوی»، بازداشت شد و ۲۲ ماه را در زندان به سر برد. او همچنین پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم در سال ۱۳۸۸ به همراه هدی صابر و رضا علیجانی برای چند روز دستگیر شد؛ رحمانی در این انتخابات از «مهدی کروبی» حمایت کرده بود. تقی رحمانی بعد از برخورد حاکمیت با فعالان سیاسی در سال ۱۳۹۰ به فرانسه مهاجرت کرد.
در خرداد ماه ۱۳۷۶ و در جریان انتخابات ریاستجمهوری، نرگس محمدی در ستاد محمد خاتمی در قزوین بسیار فعال شد و عضو بخش دانشجویی آن بود. در همان سال تشکل دانشجویان اصلاحطلب یا «تشکل دانشجویی روشنگران» را در دانشگاه بینالمللی قزوین بنیان گذاشت. او در دوران فعالیت دانشجوییاش، دو بار هنگام برگزاری نشستهای دانشجویی بازداشت شد. از اینجا بود که نرگس محمدی وارد فعالیتهای سیاسی و مدنی شد. در جریان انتخابات مجلس در سال ۱۳۷۸، او در ستاد نیروهای ملی-مذهبی فعال بود. واقعه ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به حساسیتهای سیاسی نرگس افزود. در همان ایام بود که تقی رحمانی به او پیشنهاد ازدواج داد. آنها در چهاردهم اسفند ۱۳۷۸ زندگی مشترک خود را آغاز کردند. آنها دارای یک فرزند دختر به نام «کیانا» و یک فرزند پسر به نام «علی» هستند.

اولین فعالیت مطبوعاتی نرگس محمدی به همکاری او با نشریه «پیام هاجر» در زمان دانشجوییاش برمیگردد؛ این نشریه توسط «اعظم طالقانی» منتشر میشد. او از سال ۱۳۷۷ تا زمان توقیف نشریه با آن همکاری داشت. پس از ازدواج با رحمانی پای نرگس هر چه بیشتر به محافل ملی-مذهبی و مطبوعاتی باز شد.
مرحله جدیتر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نرگس محمدی با دستگیری نیروهای ملی-مذهبی و اعضای «نهضت آزادی» در سال ۱۳۷۹ آغاز شد. دستگیری همسر و دوستانش، فعالیتهای نرگس را وارد فاز جدیدی کرد که تا امروز هم ادامه دارد. در آندوره او با زنانی که همسر و فرزندانی در زندان داشتند، ارتباط گرفت و سعی کرد زبان دردها و رنجهای آنان باشد. این فعالیتها او را به «شیرینعبادی»، برنده جایزه صلح نوبل نیز نزدیک کرد. او در سال ۱۳۸۰ به خانم عبادی در راهاندازی «کانون مدافعان حقوق بشر» کمک کرد. نرگس تنها عضو غیر وکیل این کانون شد. او در سال ۱۳۸۱ در شرکت بازرسی و مهندسی ایران استخدام شد و البته در سال ۱۳۸۸ به سبب فعالیتهای سیاسیاش او را از آنجا اخراج کردند.
در دوران بازداشت تقی رحمانی در سال ۱۳۸۰، او نیز برای چند روز در بند بازداشتگاه سپاه زندان عشرتآباد زندانی شد. این اولین دستگیری نرگس محمدی بعد از دوران دانشجوییاش بود. او در آن پرونده با حبس تعلیقی از زندان آزاد شد. با وجود این دستگیری، نرگس پس از آزادی دست به فعالیتهای بیشتری زد. او در کانون مدافعان حقوق بشر، در تاسیس چند کمیته و راهاندازی چند برنامه مشارکت کرد. تاسیس کمیته دفاع از زندانیان سیاسی، برگزاری چند سمینار در موضوعات مختلف حقوق بشر و نیز ارائه گزارشهای ماهیانه درباره وضعیت حقوق بشر در ایران، بخشی از فعالیتهای کانون بود که نرگس محمدی نیز آنها را پیگیری میکرد. پس از مدتی محمدی به عنوان نایب رییس کانون مدافعان حقوق بشر برگزیده شد. در این دوران با وجود افزایش حساسیتهای حکومتی نسبت به کانون، سه نهاد دیگر از دل کانون سر برآوردند. یکی از آنها «شورای ملی صلح» بود که در آبان سال ۱۳۸۵ شکل گرفت و محمدی عضو هیئت اجرایی آن بود. دیگری کمیته «دفاع از انتخاب آزاد، سالم و منصفانه» بود که سعی میکرد وضعیت انتخابات در ایران را بر اساس بیانیه سازمان بینالمجالس در سال ۱۹۹۹ رصد کند. کمیتهای که نرگس محمدی از اعضای موسس آن بود.
فعالیتهای زیاد کانون مدافعان حقوق بشر و دیگر مجموعهها باعث شد که نرگس محمدی بارها به محاکم قضایی و انتظامی احضار شود. در سال ۱۳۸۷ و درست در روز جهانی حقوق بشر – که قرار بود کانون مدافعان حقوق بشر در برنامهای از تقی رحمانی به سبب فعالیتهای آزادیخواهانهاش تقدیر کند – کانون به دستور مقامات قضایی تعطیل شد. پس از این تعطیلی، فشار بر اعضای کانون ادامه یافت و نرگس محمدی در فروردین ۱۳۸۸ ممنوعالخروج شد.
با آغاز جنبشسبز، فعالیتهای نرگس بیشتر شد. او و بسیاری دیگر در این دوره با حمایت از جنبش و همدلی با خانوادههای آسیبدیده با محدودیتهای تازهای روبهرو شدند. نرگس، که حالا دو کودک داشت، از کار اخراج و مدتی بعد در بیستم خرداد ۱۳۸۹دستگیر و در زندان به اسپاسم عضلانی و فلج موقت دچار شد. شرایط جسمی او چنان ناگوار بود که حتی مسئولان زندان را ترساند. مقامات قضایی مجبور شدند که او را در تیرماه همان سال آزاد کنند. با وجود آزادی موقت و آغاز درمانها، نرگس همچنان در شرایط جسمی بدی به سر میبرد. بچهها که در طول زندان، پیش مادربزرگشان در زنجان بودند، با دیدن مادر شوکه شدند. اما این دیدار به تسریع روند درمانی نرگس کمک کرد. در آذرماه سال ۱۳۸۹ دادگاه بدوی او را به ۱۱سال زندان و دادگاه تجدیدنظر به شش سال حبس محکوم کرد.
با وجود این محکومیت، او همچنان به فعالیتهای خودش ادامه داد. مشارکت در برنامههای مختلف از همدلی با خانوادههای کشتهشدگان و نیز خانوادههای زندانیان سیاسی گرفته تا همکاری در برنامههای مربوط به جنبش زنان، همچنین حمایت از حقوق اقلیتهای دینی و قومی و دیگر اقدامات عملی و اجرایی بخشی از فعالیتهای او ست. او همه جا با عنوان اینکه «من تنها یک فعال حقوق بشری هستم»، دیگران را به داشتن نگاهی فراتر از دستهبندیهای سیاسی تشویق میکند. او با وجود نزدیکی به نیروهای ملی-مذهبی، هیچ گاه نسبت به حقوق اقلیتهای مذهبی همچون بهاییان بیتوجه نبوده است.
پس از خروج تقی رحمانی از ایران، دوباره نرگس محمدی در دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ دستگیر شد. او پس از مدت کوتاهی از زندان اوین به بند زنان زندان زنجان منتقل شد که غالب همبندیهایش مجرمان موادمخدر بودند. مادر تقی رحمانی گفته است که چهارده سال زندان پسرش برای او به سختی زندان نرگس و شرایط بد آن نبوده است. این گفته نشان میدهد که تا چه حد نرگس در زندان زنجان شرایط سختی داشته و تحت فشار بوده است. در این دوران دوباره وضعیت جسمی او رو به وخامت گذاشت. دکترها تاکید کردند اگر او بیشتر از این در زندان بماند، میمیرد. نرگس برای مداوا در شهریور ماه از زندان آزاد شد. او پس از مداوا دوباره فعالیتهای خود را از سر گرفت و پس از دیدار با «کاترین اشتون»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، با پرونده جدیدی در محاکم قضایی روبهرو شد. از دیگر موارد اتهامی او برگزاری سمیناری است درباره حفاظت از محیط زیست و هوای آزاد. او همچنین با این اتهام مواجه شد که با نقد و بررسی منشور حقوق شهروندی رییسجمهور حسنروحانی، قصد تشویش اذهان عمومی را داشته است.
نرگس محمدی بار دیگر ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ در منزل خود و هنگامی که گوهر عشقی – مادر ستار بهشتی – مهمان او بود، بازداشت و برای اجرای حکم روانه زندان شد.

مدتی بعد علی و کیانا، فرزندان دوقلوی نرگس و تقی، به نزد پدرشان در فرانسه فرستاده شدند. نرگس در واکنش به دوری از فرزندانش که حالا دیگر حتی در ملاقاتهای هفتگی هم آنها را نخواهد دید، نامهای سرگشاده نوشت و از احساسات مادری خود گفت. ولی تمام اینها باعث نشد که نظام قضایی ایران، احساسات مادری نرگس و حقوق ابتدایی او را محترم شمارد و در نتیجه، نرگس پس از خروج فرزندانش از ایران اجازه گفتوگوی تلفنی با ایشان را نداشته است. همین امر باعث شد او وارد یک اعتصاب غذای بیستروزه شود تا به این بیعدالتی اعتراض کند، اعتراضی که در نهایت نتیجه داد و آن طور که تقی رحمانی در صفحه فیسبوک خود نوشت، موجب شد نرگس با فرزندانش برای اولین بار پس از خروج آنها از ایران، گفتوگوی تلفی کند و به اعتصاب غذای خودش پایان دهد.
نرگس محمدی طی نیمه دوم دهه ۹۰ خورشیدی و سالهای نخست قرن جدید خورشیدی بیشتر در زندان و کمتر در بیرون از زندان بوده است. اما در تمام این سالها از کنشگری دست نکشید و بابت آن تاوان سنگین داد. چنانکه سه بار دیگر در سالهای ۱۳۹۸، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ نیز احضار شد و به اتهامات واهی امنیتی – که در واقع ناشی از فعالیت حقوق بشری او بود – به حبسهای طولانیمدت محکوم شد. او طی این سالها حوزه فعالیت خود را در حوزه حمایت از حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی، به ویژه بهاییان، گستراند.
نرگس محمدی هماکنون – پاییز ۱۴۰۲ – در حال گذراندن حبس ۱۶ ساله در زندان اوین است.
جزییات اتهامات و احضارهای امنیتی او را میتوانید در اینجا ببینید.
دستاوردها
نرگس محمدی به سبب فعالیتهای مدنی و سیاسیاش در این سالها و نیز محکومیتها و زندانهایش، همواره مورد توجه نهادهای بینالمللی و رسانهها قرار گرفته است. او سعیکرده است تا از این توجهات برای بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران استفاده کند.
در سال ۱۳۸۸ جایزه موسسه «الکساندرلانگر»، در شامگاه پنجشنبه یازدهم تیرماه طی مراسمی به نرگس اعطا شد؛ دولت ایران از سفر او به ایتالیا برای دریافت جایزه جلوگیری کرد، به همین خاطر، این جایزه را شیرین عبادی دریافت کرد. در مراسم اعطای جایزه، اعضای بنیاد الکساندر لانگر و نیز مقامهای شهر «بولزانو» و نیز میهمانان زیادی حضور داشتند. «کریستیان توماسینی»، معاون شورای شهر بولزانو و «آنا ماریا گنتیلی»، رئیس کمیته عملی بنیاد الکساندر لانگر، از جمله سخنرانان این مراسم بودند. نرگس محمدی از طریق تماس تلفنی از بنیاد الکساندر لانگر به خاطر اعطای جایزه به او قدردانی کرد. نرگس تعلق چنین جایزهای به خودش را نویدی برای شناختهشدن راه فعالان حقوق بشر در تمام دنیا دانست.
در سال ۱۳۹۰ جایزه «دولت و بنیاد تاریخ زنده سوئد» به نرگس محمدی اعطا شد. این جایزه هر سال به نام یکی از فعالان تاریخی و دموکراسیخواهی سوئد به کسانی اعطا میشود که در نقاط مختلف جهان در حوزه حقوق بشر فعالیت میکنند. «اسکیل فرانک»، سخنگوی هیئت داوران این جایزه، در بیانیه منتشرشده اعلام کرد: «نرگس محمدی به عنوان یکی از فعالان حقوق بشر در جهان لیاقت قدردانی را دارد. او برای آزادی بیان و حقوق بشر در ایران هزینه داده و بارها دستگیر شده و از سوی ماموران مورد بیاحترامی قرار گرفته است و در حال حاضر در بازداشت خانگی است». بازداشت خانگی اشارهای است به حکم ممنوعالخروجی او که از سال ۱۳۸۸ به اجرا در آمده است.
در اردیبهشت ۱۳۹۱، شش شخصیت حقیقی و حقوقی از برندگان جایزه صلح نوبل با انتشار بیانیهای خواستار آزادی نرگس محمدی شدند. شیرینعبادی، میخائیلگورباچف، دالاییلاما، مایردمگوایر، ریگو برتو مانچوتام، جودی ویلیامز، لخ والسا، محمد یونس، سازمان صلح بینالمللی و موسسه آلبرت شوایتزر امضاکنندگان این بیانیه بودند. در متن بیانیه آمدهاست:
«خانم نرگس محمدی، فعال حقوق بشر ایرانی در یک محاکمه غیرعادلانه به شش سال حبس محکوم شده و روز شنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۱ برای اجرای کیفر به زندان رفته و اتهام اصلی او عضویت و فعالیت در کانون مدافعان حقوق بشر است. این کانون در سال ۱۳۸۰ توسط دکتر شیرین عبادی و چند نفر از همکاران ایشان تاسیس شده است. مجموعه فعالیتهای حقوق بشری نرگس محمدی سبب شد که وی در سال ۱۳۸۸ شغل اداری خود را از دست بدهد و در سال ۱۳۸۹ نیز مدتی را در زندان به سر ببرد. او در زندان مبتلا به فلج ادواری عضلانی شد و ماهها تحت درمان قرار گرفت. طبق نظر پزشکان استرس و شرایط زندان موجب تشدید بیماری او خواهد شد. نرگس دارای دو فرزند دوقلوی چهارساله است که بیشک نیاز مبرم به حضور و محبت مادر دارند».

نرگس محمدی در سال ۱۳۹۱ از طرف سازمان عفو بینالملل به عنوان یکی از ۱۲چهره مهم سال در موضوع حقوق بشر برگزیده شد. سازمان عفو بینالملل در بیانیه خود، که روز اول فروردین منتشر شد، حکم شش سال حبس برای نرگس محمدی را «غیرعادلانه» توصیف کرد و اعلام کرد که محمدی در سالهای اخیر به خاطر فعالیتهایش در زمینه حقوق بشر جوایز متعددی دریافت کرده است، اما دولت ایران اجازه خروج از کشور را به او نداده است. عفو بینالملل در این بیانیه با اشاره به «انحلال اجباری» کانون مدافعان حقوق بشر توسط دولت ایران از مقامات این کشور خواسته است که به مدافعان حقوق بشر اجازه دهد که بدون ترس از تعقیب قضایی و آزار و اذیت فعالیت کنند.
او در سال ۲۰۱۵ با کسب جایزه گالیگه ۲۰۰۰ به عنوان یکی از فعالان حقوق بشر برجسته شناخته شد. این جایزه به افرادی اهدا میشود که به شجاعت و اصرار در دفاع از حقوق انسان اهتمام نشان میدهند. در سال ۲۰۱۶، او سه جایزه معتبر دیگر نیز دریافت کرد. جایزه «شهر پاریس» که توسط شهردار پاریس به افرادی که در حوزه حقوق بشر فعالیت میکنند تعلق میگیرد، جایزه حقوق بشر شهر وایمار در آلمان و نیز جایزه مربوط به روز جهانی آزادی مطبوعات در سال ۲۰۱۶. در سال ۲۰۱۸ نیز جایزه ساخاروف به وی اعطا شد. این جایزه به کسانی اهدا میشود که در حوزه حقوق بشر فعالیت زیادی داشته باشند. سال ۲۰۲۲ بود که نرگس محمدی در فهرست صد زن اثرگذار جهان توسط بی.بی.سی قرار گرفت.
و در نهایت، در سال ۲۰۲۳، افتخارات نرگس محمدی با دریافت جایزه صلح نوبل از کمیته نوبل نروژ به اوج خود رسید. کمیته نوبل در ۱۴ مهر ۱۴۰۲ اعلام کرد که به خاطر تلاشهای او علیه ظلم به زنان و همچنین ترویج حقوق بشر و آزادی برای همگان، محمدی این افتخار را از آن خود کرد. بریت ریس اندرسن، سرپرست کمیته، در مراسم مربوطه با زبان فارسی و با شعار «زن، زندگی، آزادی» سخنان خود را آغاز کرد. اندرسن از تظاهرات گسترده ملت ایران علیه سیاستهای ظالمانه جمهوری اسلامی به زنان تقدیر کرد و نرگس محمدی را یک «مبارز آزادی» معرفی کرد که به دلیل نبرد شجاعانهاش هزینههای شخصی زیادی پرداخته است.
محمدی پس از شیرین عبادی دومین ایرانی دریافتکنندهی این جایزه است. این جایزه نماد تایید و احترام جهانی به فعالیتهای او در پیشبرد حقوق و آزادیهای انسانی است. محمدی با ویژگیهای برجسته ای چون شجاعت، اصرار و تعهد به ارزشهای انسانی، توانست خود را شایسته دریافت صلح نوبل نشان دهد و اینگونه الهامبخش بسیاری از افراد در سراسر جهان باشد. دریافت جایزه صلح نوبل نه تنها افتخاری بزرگ برای خود نرگس محمدی است، بلکه برای همه آنانی که در ایران راه حقوق بشر فعالیت میکنند نیز مایه افتخار به شمار میرود.

دیدگاهها
نرگس محمدی با وجود احکام سنگینی که دریافت کرده است و نیز بیماریهای جسمی و از همه مهمتر با وجود فرزندان خردسال، از فعالیتهای مدنی و سیاسی دست برنمیدارد. او مدام در حال فعالیتهای مختلف در حوزه حقوق بشر است. این توان قطعا ناشی از دیدگاهی است که او سرسختانه به آن باور دارد. یکی از مهمترین دیدگاههای نرگس محمدی، نظری است برگرفته از مهمترین معلم او مهندس «عزتالله سحابی». سحابی در میانههای جنگ ایران با عراق و در خلال سخنرانیای که نرگس محمدی هم در آن حضور داشته است، نکتهای مطرح میکند که هیچ گاه از ذهن و روان نرگس پاک نشده است. سحابی پس از تحمل چهارده ماه زندان انفرادی در سخنرانیای در حسینیه ارشاد ناگهان دوباره شروع به انتقاد از دولت میکند. او در خلال انتقاداتش به ادامه جنگ میگوید که هرچند میدانم که بدن من تحمل ناملایمتها و سختیهای بعد از این حرفها را ندارد اما چارهای ندارم که انتقاداتم را به خاطر کشورم بگویم. نرگس محمدی معتقد است ما به خاطر کشور و فرزندانمان راهی جز فعالیتهای حقوق بشری نداریم زیرا نمیخواهیم تجربه عراق و افغانستان برای ما تکرار شود.
از سوی دیگر او با نوع نگرشاش به مذهب معتقد بود که لازمه دینداری مقابله با هر نوع استبداد و خودکامگی است. او در اینباره بیش از هر کسی تحتتاثیر «علیشریعتی» و «آيتالله طالقانی» بوده است.
مرگ «هاله سحابی» و هدی صابر نیز در زندگی او تاثیر فراوانی داشت. او که سالها در جلسات خصوصی درس تاریخ هدی صابر شرکت میکرد، بیش از هر چیز تلاش عملی برای تغییر شرایط را از او آموخته بود. از سوی دیگر احساس محبت و همدلی با دیگران، حتی مخالفانش را محصول سالها دوستی و ارتباط نزدیک به هاله سحابی و اعظم طالقانی میداند.
بیش از هر نکتهای او معتقد به اقدامات عملی در سطح جامعه برای بهبود وضعیت است و همین نکته است که به او چهرهای ویژه بخشیده است. به عنوان نمونه او با وجود مخالفت و انتقاد نسبت به دیدگاههای «آیتالله منتظری» نسبت به مسئله زنان، پس از اولین ملاقات با او در سال ۱۳۸۱ و مطرحکردن انتقاداتش به او، چنان شیفته سادگی و صراحت و شجاعت وی شد که همواره از او با احترامی فوقالعاده یاد میکند. از نظر محمدی، آنچه که برای افراد مهمتر است نه دیدگاههایشان درباره موضوعات مختلف که عملشان در برابر مخالفانشان است.
نرگس محمدی در رنجنامهای که از زندان زنجان با عنوان «من یک مادر هستم!» نوشته همراه با معرفی خود و علایقش، به رابطه بین فعالیتهایش و وظیفه مادری نیز پرداخته است. او در ابتدای نامه اینگونه مینویسد:
«من یک فعال حقوق بشرم؛ یعنی دردم و تلاشم جهت بهبود وضعیت انسانها در هر جای این کره خاکی است. سودای قدرت و کسب هیچ مسندی ندارم. آنچه در دل و سر میپرورم و جسم ناتوانم را با آن همراه میکنم، پانهادن و رفتن در راهی است که لبخندی بر لب و عشقی در دل بنشانم. این آرزو و بهانه بودن من در زندگی است. اگر حتی یک لبخند بر لبی بنشانم یا کوچکترین کمکی برای بهبود زندگی یک همنوع انجام دهم، من پیروزم. این دل نوشته یک مادر است برای معناکردن مادر و اینجا زندان است».
او پس از شرح مختصری از داستان مادر موسی، مینویسد: «در سلول همدمی جز کلامالله ندارم و البته نیایش با پروردگار مرا کافی است و اگر نبود، از غم دوری علی و کیانا دیوانه شده بودم. کلام الهی را میگشایم. در توصیف قیامت جملهای دوباره مفهوم مادر را برایم معنا میکند… . به یکباره خداوند برای ترسیم روز حسابرسی بندگانش جملهای میگوید که تصویر قیامت را به طور عینی و بهوضوح کامل به تصویر میکشد :”روزی که مادر فرزندش را رها میکند”، با خود اندیشیدم که خداوند از هر مثلی برای نشاندادن سختی و دشواری حسابرسی انسانها یاری میجوید اما تصویر واقعی آن روز را با تمثیل رهاکردن فرزند توسط مادر کاملمیکند».
در ادامه نرگس به شرح جدایی از فرزندانش و زندانی شدنش میپردازد: «در حالیکه دختر سهسالهام را از بیمارستان و پس از عمل سنگینی به خانه آورده بودم، بازداشت شدم. مامورین بالای سرم ایستاده بودند. وقت خواب بچهها بود. علی را روی پایم گذاشتم. شیشه شیرش را دادم و لالایی گفتم و خوابید اما کیانا را نمیتوانستم آرام کنم. هر بار آمدم از او دور شوم، با صدای گریان و لرزان میگفت: “مامان منو ببوس”، باز میگشتم و میبوسیدم. پس از سه بار تکرار خواستهاش او را با هزار درد ترککردم».
او این نوشته که شرحی است مختصر از عقاید و دغدغههایش را با این عبارات به پایان میرساند: «چه بگویم از لحظه جدا شدنم و از اشکهای روان بر گونه طفلانم. این قلم میجنبد و جانم را میگیرد. نوشتن برایم آسان نیست اما میگویم و مینویسم تا شاید دیگر برای هیچ طفلی تکرار نشود. من یک مادر دور از فرزندان و بیمارم و چنین از مادر موسی گفتم و از درد خود ناله کردم تا بگویم “قدرت عشق مادران برتر از هر قدرتی ست”، منشا این قدرت عشق است و مهر مادری که خداوند از رحمانیت خود برگرفت و در وجود مادران نهاد. محرومکردن کودکان از این مهر و رنجدادن مادران از این هجر، گناهی نابخشودنی است و من با هزاران امید از چهار دیوار زندان این نامه را نوشتم تا شاید بهزودی زود و با لطف الهی در این سرزمین و در هر سرزمینی دیگر در این کره خاکی این رنج پایان پذیرد. من ایمان دارم روزی فرا خواهد رسید، هر چند اگر من نباشم که با عشق حاصل از این رنجها، آیندهای بهتر برای فرزندانم و همه فرزندان سرزمین ایران و حتی جهان رقم خواهد خورد».
شجاعت و ایستادگی نرگس محمدی پایان ندارد. او فارغ از این که کجا قرار دارد و چه احکام سنگینی را انتظار میکشد، همواره به هرگونه بیعدالتی و بیانصافی اعتراض میکند و صدای بهحق و بلند جامعه مدنی ایران است. این ویژگی شخصیتی نرگس از طرفی برایش این احکام سنگین قضایی را به همراه داشته و از طرف دیگر جوایز متعدد سازمانهای حقوق بشری جهانی را برای او به ارمغان آورده است.
البته که این امر غریبی نیست؛ چه آنکه نرگس محمدی سفت و سخت روی باورهای خود علیه تمامیت نظام جمهوری اسلامی ایستاده است. طی جنبش انقلابی سال ۱۴۰۱ او از درون زندان مقالهای برای «رادیو فردا» فرستاد و در بخشی از آن ضمن تاکید بر استبدادی خواندن جمهوری اسلامی از مرگ این نظام خبر داد و نوشت:
«حکومت جمهوری اسلامی، حکومتی دینی و استبدادی است که به دلیل فساد سیستماتیک، اختلاسهای نجومی، تورم، ناکارآمدی و سوءمدیریت، در کنار عنصر سرکوب خشونتبار مداوم توسط دستگاه سرکوب، و از کارافتادگی دستگاه ایدئولوژیک، در وضعیت تعادل ناپایداری قرار گرفته که ورود هر عنصری به عنوان کاتالیزور و سرعتبخش، این تعادل ناپایدار را بر هم خواهد زد. حکومت مشروعیت خود را از دست داده و جنبش زن، زندگی آزادی میخ گذار از نظام استبدادی دینی را در جامعه کوبیده و محکم کرده است».
در بالا به فعالیت محمدی درباره بهائیان نیز اشاره شد. بهائیان با تبعیض و سرکوب زیادی روبهرو هستند و نرگس محمدی در اظهارنظرها و فعالیتهای خود بهشدت از حقوق این اقلیت دفاع کرده و علیه تبعیض علیه آنان اعتراض کرده است. او به لزوم آزادی همگان، بدون توجه به مذهب و باورهایشان، پرداخته است و در این راستا از زندانیانی که از لحاظ دیدگاه سیاسی مانند او نمیاندیشند نیز دفاع کرده است.
در این راستا او در نامهای در خرداد ۱۴۰۲ نوشت:
«این روزها کدام ایرانی است که از بازداشت، حبس، محرومیت از تحصیل و اشتغال، مصادره اموال و دارایی و سرمایههای بهائیان حتی خانههای کاهگلی روستاییانشان و ناباورانه از ممنوعیت و امنیتیشدن دفن مردههایشان اطلاعی نداشته باشد؟ آیا انتشار و شنیدن این اخبار صرفا با کارکرد افشای ماهیت سرکوبگر جمهوری اسلامی کفایت میکند یا مسئولیتی هم برای ما به وجود میآورد؟ تکلیف حکومت روشن است، اما جامعه، اندیشمندان، روشنفکران، نویسندگان، نیروهای سیاسی-اجتماعی، حتی خانوادههای ما چه؟» محبوبیت نرگس محمدی آنقدر در جوامع حقوق بشری بالا ست که وقتی برای آزادی او طوفان توییتری شکل گرفت، هشتگ نرگس را آزاد کنید (#FreeNarges) بهسرعت به یکی از ده ترند برتر جهانی تبدیل شد. او هم اکنون در زندان اوین منزل دارد و به نظر نمیرسد نظام قضایی ایران، با وجود تمام مشکلات پزشکی و بیماری نرگس، بخواهد کمی در پرونده وی انصاف به خرج دهد.