«من عاشق خلق و آفریدن هستم و فردی سرسخت هستم. فقط به این علت که “نه” شنیدهام تسلیم نمیشوم و بسیار سخت کار میکنم. اگر واقعا به چیزی باور داشته باشم تمام تلاش خودم را برای به انجام رسیدن آن انجام میدهم. گاهی روزانه ۱۷ ساعت کار میکنم. به عنوان یک مستندساز در قبال افرادی که صدایشان شنیده نمیشود احساس مسئولیت میکنم که داستان آنها را بازگو کنم. روایتهایی که دنیای بیرون آگاه نیست که واقعا دارد برای مردمی رخ میدهد.»
این بخشی از روایت ناهید پرسون سروستانی از خود و چرایی تلاش هنریاش است که در سال ۱۴۰۰ در گفتوگویی به زبان انگلیسی با «زنان و هالیوود» آن را بیان کرد. بندی که به خوبی روحیه سرسخت و متعهد او را نشان میدهد؛ تعهد به بازتاب صدای کسانی که صدا ندارند. او در همین گفتگو جمهوری اسلامی را رژیمی میداند که بدتر از ویروس کرونا است و فیلمسازان تبعیدی همچون او ۴۳ سال است که با این ویروس درگیر هستند.
ناهید پرسون سروستانی در روستای سروستان در شیراز در ایران به دنیا آمده است و اکنون در سوئد زندگی میکند. او متولد سال ۱۳۳۹ است. در کودکی زندگی بسیار سختی را از سر گذراند. پدر بیمار بود و مادر مجبور بود با قالیبافی زندگی هشت فرزند را تامین کند. ناهید در مقطع انقلاب ۵۷، خبرنگار محلی یک روزنامه در شیراز بود. ۱۹ساله بود و هوادار گروههای چپگرای انقلابی میشود. خانواده او ضربه سختی از انقلاب میخورند. برادر ناهید از سوی جمهوری اسلامی اعدام میشود.
ناهید در همان دهه ۶۰ به سوئد میگریزد و در آن کشور در شهر اوپسالا ابتدا در رشته میکروبیولوژی تحصیل میکند و در یک رادیو مشغول به کار میشود. پس از این است که علیرغم اینکه هیچ پیشینهای در فیلمسازی نداشت در همان اوپسالا در رشته فیلمسازی تحصیل میکند و نیز موفق میشود امتیاز گذراندن یک دوره آموزشی در تلویزیون ملی سوئد را به دست بیاورد.
ناهید پرسون سروستانی مستندهای تحسینشده بسیاری ساخته است و اکنون به عنوان یک مستندساز با تبار ایرانی، شهرتی جهانی دارد. «مادر من یک شاهزاده ایرانی است»، «صدای من باش»، «تنفروشی در پشت حجاب»، «چهار زن و یک مرد»، «انقلاب دزديدهشده من» و «ملکه و من» از جمله آثار ساختهشده او است.
موضوع مستندهای ساختهشده توسط ناهید پرسون سروستانی سیاسی-اجتماعی و حول و حوش ایران است. در واقع او خود نیز اذعان دارد که اساسا ساخت مستند برای او تامینگر اهدافی است که او به عنوان یک فعال مدنی در ذهن دارد و بر این اساس در یک گفتگو، دوربین را سلاح خود میداند. تا کنون چندین جایزه نیز بابت مستندهایش دریافت کرده است که میتوان لیستی از جوایز دریافتشده توسط او را دید.
در ادامه به معرفی سه مستند از او میپردازیم.

«صدای من باش»
این مستندی است درباره «مسیح علینژاد» که همانند دیگر مستندهای ناهید سروستانی وجهه سیاسی پررنگی نیز دارد. این مستند در سال ۱۴۰۰ پخش شد و در چندین جشنواره بینالمللی به نمایش در آمد و از جمله در بخش مسابقه جشنواره مستند نیویورک به نمایش گذاشته شد. خانم علینژاد فعال مدنی و روزنامهنگار ایرانی است که توانسته طی سالهای اخیر توجه زیاد رسانهها را به فعالیتهای خود جلب کند. از جمله افرادی که مجذوب تلاش او شد ناهید پرسون سروستانی بود.
ناهید سروستانی درباره انگیزهاش برای ساخت این مستند در یک گفتگو میگوید: «یک روز که داشتم اینستاگرام را ورق میزدم، مسیح را دیدم و احساس کردم چهقدر حرفهایی که میزند شبیه چیزها و هدفهایی است که من خودم دارم و داشتهام و مسیح به شکل دیگری دارد آنها را در کارش نشان میدهد. من دخترانی را دیدم که روسریهایشان را در میآورند و با چه شجاعتی فیلمهایشان را برای مسیح میفرستند… . واقعاً از انرژی مسیح خوشم آمد که فقط حرف نمیزند. چون خیلی از روزنامهنگارها هستند که فقط صحبت میکنند و آنالیز میکنند اما مسیح را دیدم کاری است و این باعث شد من خیلی علاقهمند بشوم و ببینم این کیست.»
«تنفروشی پشت پرده حجاب»
این مستند که در سال ۲۰۰۴ تولید شده است، به طور مشخص مسئله روسپیگری و تنفروشی زنان در ایران را مورد نظر خود قرار داده است. نکته جالب توجه اینکه ناهید سروستانی برای تهیه این فیلم به ایران رفت و حدود دو ماه در آنجا بود.
او در گفتوگویی با «صدای آمریکا» تایید و تاکید میکند که در جریان ساخت این مستند، نیروهای دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی به او آزار زیادی میرساندند. این مستند نیز در جشنوارههای بینالمللی زیادی به نمایش در آمد و جایزه جشنواره فیلمهای مستند در مارسی فرانسه را کسب کرد.
نکته جالبتوجه درباره این مستند این است که ناهید سروستانی میگوید اساسا دو شخصیت اصلی مستند را تصادفی پیدا کرد: «اين تصادفی بود. با مردی برخوردم که به کار فالگیری اشتغال داشت. او را تا خانهاش تعقيب کردم. در آنجا اين دو زن را ديدم. تنفروشی در ايران ابعاد بسيار گستردهای دارد، ولی هیچ کس جرات ندارد درباره آن علنا حرف بزند. مينا و فريبا حاضر شدند درددلشان را برای من باز کنند. اميد آنها اين بود که چشم جهان بر آنچه در ايران میگذرد باز شود.»
«ملکه و من»
این نیز مستند پرسروصدای دیگر از ناهید سروستانی است که در آن، شهبانو فرح پهلوی حضور پررنگ و محوری دارد. این مستند نیز در جشنوارههای بینالمللی همچون جشنواره فیلم لسآنجلس یا تورنتو یا جشنواره سینمایی ساندنس پخش شد و نظر بسیاری را به خود جلب کرد. خود ناهید سروستانی تاکید میکند که این مستند نزدیک به دو سال طول کشید.
خانم سروستانی که خودش گرایشهای چپ و ضدپادشاهی داشت درباره حس خود نسبت به ملکه پیشین ایران میگوید: «ما در پایان فیلم خیلی به هم نزدیک شده بودیم، البته خوب این نزدیک به دو سال طول کشید تا به اینجا رسیدیم، اما دیگر وقتی فیلم داشت تمام میشد به هم اعتماد داشتیم، یعنی ایشان به من اعتماد کرده بود، وگرنه من از اول با اعتماد به ملکه برای ساختن فیلم رفته بودم، منظورم از اعتماد این است که با قصد مثلا افشاگری و یا تظاهر به طرفداری از او نرفته بودم تا به مقصد خویش برسم.»
شهبانو فرح پهلوی نیز در گفتوگویی که با روزنامه ایندیپندنت انگلیس داشت و ترجمهای از آن در وبسایت صدای آمریکا منتشر شد، میگوید که نسبت به احساسات خانم ناهید سروستانی که برآمده از خانوادهای کم بضاعت بود و فکر میکرد کمونیسم به آنها خوشبختی میدهد، حس همدردی داشت و این یکی از عوامل پذیرش حضور در این مستند بود.
شهبانو البته تاکید میکند که باز نسبت به نتیجه کار مطمئن نبود: «پس از سالها تجربه و نشیب و فرازهایی که در زندگی و مصاحبههای مختلف داشتهام از نتیجه این فیلم کاملا مطمئن نبودم. نمیدانستم که آیا کار درستی کردهام یا نه؟ اما بعد تصمیم گرفتم به این کار ادامه دهم چرا که در نهایت من بیست سال تمام ملکه کشورم بودم و هرچند سی سال است که در خارج زندگی کردهام اما هنوز هم احساساتم در برابر کشورم پابرجاست.»