عبدالکریم موسوی اردبیلی که نام اصلی او میرکریم موسوی کریمی بود، از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ عالیترین مقام قضایی در ایران بود. او در جایگاه رییس دیوان عالی کشور، از افراد بسیار نزدیک به خمینی، و بسیار تاثیرگذار در تصمیمات آن سالها بود. بر این اساس موسوی اردبیلی را میتوان از افرادی دانست که در نقض سیستماتیک و گسترده حقوق بشر در دهه ۶۰ نقشی ساختاری داشت.
موسوی اردبیلی اگرچه پس از انقلاب اسلامی به پستهای مهمی رسید که از جمله آن میتوان عضویت در شورای انقلاب، یا نمایندگی در مجلس خبرگان قانون اساسی یاد کرد، اما همانطور که آمد ریاست دیوان عالی کشور، عمدهترین پست او بود و در این جایگاه او ارتباطی بیواسطه با شخص خمینی داشت.
او پیش از رسیدن به این پست در همان اسفند ۱۳۵۸ از سوی خمینی به سمت دادستان کل کشور منصوب شده بود و وقتی در تیر ۱۳۶۰، محمد حسینی بهشتی کشته شد، خمینی او را به جای بهشتی بر جایگاه ریاست دیوان عالی کشور نشاند.
در دوره زعامت قضایی او، نقض حقوق سیستماتیک شهروندان بهایی کشور نیز برقرار شد
نقض حقوق بشر در دهه ۶۰ چنان بزرگ و با ابعادی وسیع است که نمیتوان در قالب گزارشی کوتاه، حتی خلاصهای از آن ارائه داد اما در اینجا تلاش میشود صرفا نگاهی انداخته شود بر دیدگاه عبدالکریم موسوی اردبیلی. این خود کمک میکند با وضعیت حاکم بر آن زمان کمی آشنا شویم؛ چه آنکه موسوی اردبیلی از مهمترین افراد تصمیمگیر در حوزه قضایی در آن سالها بود.
اگرچه برخی تلاش میکنند از موسوی اردبیلی چهرهای فرهنگی نشان دهند ولی شواهد آنچنان آشکار است که چارهای نمیماند جز آنکه از موسوی اردبیلی نیز تصویر یک ناقض بیرحم حقوق بنیادین انسانها عرضه شود.
به عنوان نمونه میتوان به کشتار تابستان سال ۱۳۶۷ اشاره کرد. موسوی اردبیلی که در دهه ۶۰، امام جمعه تهران نیز بود در ۱۴ مرداد ۱۳۶۷ در دفاع از کشتار زندانیان سیاسی گفت: «قوه قضایی در فشار بسیار سخت افکار عمومی است که چرا اینها را محاکمه میکنید. اینها که محاکمه ندارند؛ حکمشان معلوم، موضوعش معلوم و جزایش نیز معلوم میباشد. قوه قضایی در فشار است که اینها چرا محاکمه میشوند. قوه قضایی در فشار است که چرا تمام اینها اعدام نمیشوند و یک دستهشان زندانی میشوند؟ … من با شما هماهنگ هستم و به شما حق میدهم و میگویم اینها نباید عفو شوند (تکبیر نمازگزاران). من این حرف را تحت تاثیر جو بر زبان نمیآورم بلکه به دلیل اطلاع از شدت لجاجت آنها این حرف را می زنم.»
کسی که در عالیترین پست قضایی کشور قرار داشت اینجا از موضعی سیاسی، از ضرورت کشتار زندانیان سیاسی میگوید و با لحنی جدلی، نفس امر قضایی را زیر سوال میبرد و تاکید میکند جای محاکمه زندانیان یا احترام به محاکمهای که انجام شده است، زندانیان به میدان قتل کشیده شوند و این چنین بیرحمی و بیاحترامی به حقوق زندانیان را به نام مردم مینهد و از زبان آنان مدعی چنین جنایت سیستماتیکی میشود.
موسوی اردبیلی که تبدیل به یک کارگزار تمام عیار جنایت شده بود در دیماه همان سال ۱۳۶۷ وقتی خمینی مجددا از اینکه روند صدور و اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی طول میکشد، انتقاد کرد، باز به نماز جمعه رفت و گفت: «اخیرا به حضرت امام اطلاع داده شد که صدور احکام به علت مشکلات دستوپاگیر به طول میانجامد. ایشان بذل توجه و عنایت فرمودند و با ارسال نامهای تاکید کردند نباید اجرای احکام خدا به تاخیر بیفتد … تا امام این را فرمودند و ما احساس کردیم این اجازه را از طرف امام داریم … در عرض ۲۴ ساعت حکم داده شده؛ چهار نفر اعدام شدند، دوتا دست بریده شد، سه نفر به زندان رفتند.»
در دوره زعامت قضایی موسوی اردبیلی، نقض حقوق سیستماتیک شهروندان بهایی کشور نیز برقرار شد و دهها شهروند بهایی کشته شدند، تنها به این علت که بهایی بودند! موسوی اردبیلی از بزرگترین دشمنان آیین بهایی بود و از پست قضایی خود کمال بهره را برد تا در آزار باورمندان به این آیین بکوشد.
ایرج مصداقی – پژوهشگر تاریخ – که درباره جنایتهای موسوی اردبیلی تحقیق مفصلی کرده است، درباره این مسئله مینویسد: «از آنجایی که روحانیت و بهویژه موسوی اردبیلی که یکی از دشمنان شناخته شده بهاییت به شمار میرفت، وضعیت پیروان این آیین رو به وخامت گذاشت و سرکوب شدید آنها در دستور کار قرار گرفت … تحت مدیریت موسوی اردبیلی بیرحمی در مورد بهاییان تشدید شد و براساس گزارش جامعه جهانی بهایی ۱۵۷ شهروند بهایی طی این دوره اعدام یا به قتل رسیدند که ۱۹ نفر از این تعداد را زنان بهایی تشکیل میدهند».
موسوی اردبیلی در سال ۱۳۹۵ درگذشت اما پرونده جنایات او در تاریخ ایران باز است بهویژه وقتی جمهوری اسلامی به زیر کشیده شود و قرار شود به داد دادخواهان رسیدگی شود.