«خون فرزندان میهن ریختید
در دل ما خشم را انگیختید
خون مهساها و نیکاهای ما
حاصلش شد خیزش زیبای ما
انقلاب نسل آگاه و جوان
بر علیه غاصبان و ظالمان
کرد و لر یا که بلوچ و آذری
جان ما باشد سرای مادری
از جنوبش تا شمالش ، غرب و شرق
نیست بین هر کجایش هیچ فرق
هر وجب از خاک ما چون جان ماست
نام ایران هستی و ایمان ماست»
این شعر ایرانخواهانه، نه از اعماق تاریخ حماسهساز ایران بلکه از حوالی اکنون و الان ما ایرانیان از زبان مردی از جنس میهنپرستان مردمدوست این سرزمین بیان شده است؛ فرهاد حافظی سمنانی که فرهاد آزرم نیز نامیده میشود.
نیروهای حافظ امنیت جمهوری اسلامی فرهاد حافظی سمنانی را در نهایت به پنج سال حبس تعزیری محکوم کردند. این حکم توسط شعبه پانزدهم دادگاه انقلاب تهران صادر شد.
اتهاماتی که برای نیروهای مبارز تبدیل به یک ترجیعبند تکراری و تلخ شده است؛ «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور»، «فعالیت تبلیغی علیه نظام»،«توهین به رهبری»، «توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی».
در ایران تحت تسلط جمهوری اسلامی، هر گونه اقدام و انتقاد که از دید حافظان امنیت نظام، نامطلوب قلمداد شود سریعا به امنیت کشور پیوند میخورد و بر این اساس است که هنرمندی چون فرهاد حافظی به «تبانی علیه امنیت کشور» متهم میشود!
فرهاد حافظی که اکنون – مهر ۱۴۰۲ – در بند ۴ زندان اوین به سر میبرد در ۹ شهریور خبر از اعتصاب غذای خود داد. اعتصاب غذایی که بر اساس فایل صوتی صادره از او، جنبههای مردمدوستانه پررنگی دارد.
او مشخصا تاکید کرده است که: «در اعتراض به نقض دادرسی منصفانه و صدور احکام ناعادلانه از طرف دادگاههای انقلاب و در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان سیاسی که دچار بیماری هستند و امنیتیسازی روند درمان زندانیان سیاسی» از ۹ شهریور دست به اعتصاب غذای تر و دارو زده است.
فرهاد حافظی تاکید کرده است تا حد توان خود به اعتصاب غذا تداوم خواهد بخشید. این میزان از فداکاری شخصی برای صدای دیگران بودن از همان «عاشقپیشگی» میآید که حافظی در اشعار خود به آن اشاره داشته است. عاشقی شکوهمندی که ابعاد اجتماعی پررنگی دارد و به شجاعت او نیز گره خورده است. چنانکه خود او در ابیاتی دیگر چنین میسراید:
«پس دهم هشدار ای نابخردان
هر که هستی این حقیقت را بدان
مرد و زن سرباز مام میهنیم
با حرامی زادگان ما دشمنیم
ما وطن خواهان و عاشق پیشهگان سخت میتازیم بر بیریشهگان»