آیا در اسلام انحصار تفسیر متون و تاریخ دین در دست روحانیت موجه است؟ در عصر جدید، با این پرسش دستهای از مفسران دین به میدان آمدند که رقیبان روحانیان شدند. آنها تحصیلکردههای نهاد مدرن دانشگاه بودند که میکوشیدند تأویل تازهای از اسلام و شریعت به دست دهند. آیا تفسیر غیرروحانیان از دین لزوماً لیبرالتر و دموکراتیکتر است؟ آیا شریعت را میتوان اصلاح کرد؟ آیا به اصالت شریعت میتوان باور داشت و در عین حال حکومت اسلامی را نفی کرد یا به عکس؟ شریعت بدون حکومت اسلامی چه معنا و کارکردی دارد؟
آیا در کشورهای اسلامی نظام حقوقی لیبرال و دموکراتیک میتواند جای نظام قانونی شریعتبنیاد را بگیرد؟ چگونه ایدهی حقوق بشر و آزادیهای اساسی میتواند برای مسلمانان ملتزم جذابیت بیابد، بدون آنکه حس کنند ایمان دینی آنها به مخاطره افتاده است؟ آیا راهی هست برای مسلمان بودن و در عین حال مشروعیت دینی شریعت را زدودن؟ آیا میتوان بخشی از شریعت را پذیرفت و بخشی دیگر را وانهاد؟