شب ۲۲ آذرماه ۱۳۶۰ خورشیدی است. تعدادی از شهروندان بهائی ایرانی در منزل فردی به نام ذوقالله مومن مهمان هستند. سپاه پاسداران به منزل ذوقالله هجوم میآورد و هشت نفر از افراد حاضر در این جلسه را بازداشت میکند.
فریده صمیمی، همسر کامران صمیمی که خود در این جلسه حضور داشت و پس از مدتی آزاد شد، درباره این بازداشت مینویسد: «… هیچ حکمی به ما نشان ندادند، جناب امین امین که وکیل دادگستری بودند، سوال کردند شما ورقهای دارید برای جلب ما؟ آنها به ورقه احتیاج نداشتند، هرچه میگفتند همان بود.»
دو هفته بعد و در سحرگاه ششم دیماه بدون تشکیل دادگاه علنی و حق داشتن وکیل و دادرسی عادلانه، این افراد اعدام میشوند. پیکرهای آنها هم بدون هیچ گونه آداب مذهبی در منطقهای در تهران به نام «کفرآباد» دفن میشود. ذوقالله مومن نیز به پنج سال زندان محکوم میشود.
حکومت ابتدا از سرنوشت این اعدامشدگان اظهار بیاطلاعی میکند اما با فشار افکار عمومی و خانوادههای این مفقودشدگان، آیتالله موسوی اردبیلی، دادستان وقت کل انقلاب، میپذیرد که این افراد اعدام شدهاند اما دلیل اعدام اینها را نه باورهای مذهبی، که «جاسوسی برای بیگانگان» اعلام میکند.
آیتالله محمدی گیلانی، رئیس دادگاههای انقلاب، نیز در مصاحبهای اعلام میکند که عضویت در جامعه بهائی برابر با جاسوسی برای استعمار است و اینها به حکم قرآن به سزای اعمال خود رسیدهاند.

ایستاده از راست: جلال عزیزی، مهدی امین امین، قدرتالله روحانی و سیروس روشنی
یک سند رسمی از دادستانی کل انقلاب اسلامی مرکز به تاریخ هفتم دیماه ۱۳۶۰ وجود دارد که جرم این افراد را جاسوسی اعلام میکند و میگوید میبایست همه اموالشان مصادره بشود.
جمهوریاسلامی هیچ گاه هیچ سندی درباره جاسوسبودن این افراد ارائه نکرده است و صرف بهائیبودن را مصداق جاسوسی شناخته است.
در هفتم شهریورماه ۱۳۶۲ حسین موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب، اعلام میکند: «بهائیان جاسوسی میکنند برای دیگران و تحریک و اخلال در بعضی کارها میکنند. من امروز اعلام میکنم که به خاطر این خرابکاریها و خلافکاریها که در تشکیلات بهائی انجام میشود، این تشکیلات از نظر دادستانی انقلاب در جمهوری اسلامی محارب و توطئهگر شناخته میشود و فعالیت به نفع آنها به هر طریقی باشد ممنوع است.»
یکی از این اعدامشدگان کامران صمیمی بود. او در نهم دیماه ۱۳۰۴ در یک خانواده بهائی در تهران به دنیا آمد. در سن هفده سالگی و در سال ۱۳۲۱ برای ادامه تحصیل به هند رفت و در عنفوان جوانی در همانجا با فریده صمیمی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج پنج فرزند است. کامران صمیمی پس از بازگشت به ایران یک موسسه آموزش زبان انگلیسی دایر کرد.
پس از مدتی او تصمیم می گیرد برای ترویج آیین بهائیت به اندونزی سفر کند. اقامتش در اندونزی ۱۵ سال طول میکشد. پس از آن به تهران بازمیگردد و عضو هیئت ملی تربیت بهائی میشود و تا زمان انقلاب مسئولیت منشیگری این هیئت را به عهده میگیرد.
پس از ربودهشدن اعضای اولین «محفل ملی بهائیان» پس از انقلاب اسلامی، دومین محفل ملی تشکیل شد که کامران صمیمی یکی از اعضای آن بود.
محفل روحانی ملی هیئتی متشکل از ۹ نفر است که سالانه با رأی بهائیان بزرگسال در هر کشور انتخاب میشود و مسئول رسیدگی به امور جاری جامعه بهائی در آن کشور است.