Search

English

مشارکت و نظریه مردم‌سالاری

در آغاز قرن، ابعاد و پیچیدگی جوامع صنعتی از یک سو و برآمدن اشکال دیوان‌سالارانه سازماندهی از سوی دیگر، بسیاری از نویسندگان سیاسی تجربه‌گرا را با این نگرانی جدی مواجه ساخت که مردم‌سالاری، لااقل در تعریف متعارف آن، در چنین شرایطی قابل دسترسی و حصول نباشد…
با این حال، تا میانه قرن، حتی خود آرمان مردم‌سالاری نیز برای بسیاری پرسش‌برانگیز شده بود؛ اگرچه «مردم‌سالاری» هنوز هم آرمان باقی مانده بود، ولی تأکید بر مشارکت مشکوک به نظر می‌رسید، مشکوکیتی که با خود، تزلزل و تردید در تعریف «کلاسیک» نظریه مردم‌سالاری را به همراه می‌آورد.
فروپاشی جمهوری وایمار در آلمان، با نرخ بالای مشارکتی که در این نظام شاهد بودیم و جایگزینی آن با فاشیزم و برپا‌شدن نظام‌های تمامیت‌خواه مبتنی بر مشارکت کلان توده‌ای، اگرچه این مشارکت با ارعاب و تهدید و اجبار همراه بود، مؤکد پیوندی است که بیش از پیش میان مشارکت از یک سو و مفهوم تمامیت‌خواهی، و نه مردم‌سالاری، از سوی دیگر، در اذهان نظریه‌پردازان سیاسی شکل می‌گرفت. شبح تمامیت‌خواهی همچنین تعریف شرایطی را که ثبات در یک نظام سیاسی مردم‌سالار ضروری می‌دارد، ایجاب می‌کرد. بی‌ثباتی بسیاری از دولت‌ها در دنیای پس از جنگ جهانی دوم، به ویژه آن دسته از دولت‌های استعماری که در گذشته به ندرت یک نظام سیاسی مردم‌سالار و مطابق با خطوط کلی مردم‌سالاری رایج در مغرب زمین را به خود دیده‌اند، به عنوان عاملی مضاعف، بر ضرورت این بازبینی و تعریف جدید از شرایط حفظ ثبات مردم‌سالاری می‌افزود.
این مقاله، از کارول پیتمن و ترجمه شده به فارسی تئوری دموکراسی مشارکتی را بررسی می‌کند. طبق این تئوری وجود یک جامعه مشارکتی، نه تنها از نظر سیاسی بلکه در در تمام بخش‌های جامعه، از جمله صنایع، برای وجود دموکراسی لازم است. پیتمن، فمینیست و نگرشگر علوم سیاسی انگلیسی، از تئوری‌های موجود که معتقدند مشارکت گسترده‌تر می‌تواند استقامت نظام‌های دموکراتیک را متزلزل نماید، انتقاد می‌کند.

انتشارات بیشتر ...