پزشکان ایرانی علیرغم سرکوبها، برای حفظ جان مبارزان آزادی، تن به خطر میدهند
این یک واقعیت آشکار است که در درون هر صنفی نیروهای خوب و بد وجود دارند اما در زمینه جامعه پزشکی ایران میتوان گفت طی ماههای آغاز انقلاب ملی تا کنون، این صنف چنان همراه انقلاب ملی بوده که وقتی نام جامعه پزشکی به میان میآید، بیشتر ناظران به رضایت لب میگشایند.
این همراهی چنان مشهود بود که هم خشم جمهوری اسلامی را بر میانگیخت هم تحسین جهانیان را نثار این پزشکان میکرد. به عنوان نمونه میتوان به بیانیهای اشاره کرده که کانون پزشکان آلمان همراه با ۱۰ نهاد دیگر در بخش درمان این کشور، درباره همکاران ایرانی خود صادر کردند و در آن ضمن انتقاد شدید از رفتار سبعانه جمهوری اسلامی، از شجاعت همکاران ایرانی خود یاد کردند.
در بخشی از این بیانیه آمده است: «رفتار خشونتآمیز نیروهای امنیتی با پزشکان معترض بهویژه آزاردهنده است. اعتراض آنها از جمله به حضور نیروهای امنیتی در بیمارستانها ست. پزشکان مجبورند برای محافظت از بیماران خود مخفیانه و خارج از مراکز بهداشتی مراقبت کنند و خود هدف سرکوب قرار میگیرند. ما با همکاران پزشکی خود در ایران همبستگی نشان میدهیم و خواهان آن هستیم که بتوانند کار خود را مطابق با قرارداد ژنو برای حفاظت و رفاه بیماران خود انجام دهند.»
همانطور که میبینیم در این بیانیه بهصراحت به ایستادگی پزشکان مقابل دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی اشاره میشود. نکته جالب توجه این است که پزشکان ایرانی علیرغم اینکه میدانند خود مورد سرکوب قرار میگیرند باز تن به خطر میزنند و تلاش میکنند حرمت سوگند پزشکی خود را حفظ کنند و از جان و تندرستی مبارزان آزادی مراقبت کنند.

برخی از این پزشکان حتی جان خود را در این راه از دست دادند که برای نمونه میتوان از جاویدنام «آیدا رستمی» یاد کرد؛ پزشک جوانی که جمهوری اسلامی او را به علت کمک به معترضان مجروح به قتل رساند. اگرچه جمهوری اسلامی قتل او را طبق معمول نپذیرفت و به خانواده این پزشک گفت دلیل مرگ این زن جوان باید تصادف اعلام شود. این در حالی است که خانواده خانم رستمی تاکید کردند که روی پیکر دختر خود آثار آزار و شکنجه را مشاهده کردهاند.
پزشکان مردمگرا و شریف ایرانی در راه اعتراض به این وضعیت حتی تجمع نیز برگزار کردند. آنان در نخستین روزهای آبان ۱۴۰۱ تلاش کردند از وزارت کشور مجوز اعتراض و تجمع دریافت کنند و مقابل ساختمان سازمان نظام پزشکی در امیرآباد تهران تجمع کردند. بسیاری از پزشکان و دندانپزشکان در این تجمع شرکت کردند. نکته تلخ و جالبتوجه اما اینجا بود که حتی این تجمع که مجوز نیز داشت از سوی دستگاه سرکوب تاب آورده نشد و بنا به روایت شاهدان محلی پزشکان با ساچه و پینتبال هدف قرار گرفتند.
این رخداد چنان برای پزشکان تلخ بود که دکتر محمد رازی، قائم مقام نظام پزشکی تهران، در متنی تند استعفای خود را نوشت. او از رفتار وحشیانه دستگاه سرکوب با پزشکان زن گفت. در بخشی از بیانیه دکتر رازی آمده بود: «امروز برای حضور در سازمان نظام پزشکی و کمک به برگزاری بیحاشیهتر تجمع پزشکان عزیز راهی خانه پزشکان شدم. با دهها موتور سوار و مسئولین امنیتی مواجه شدم و شاهد صحنههای تلخ و ازیادنرفتی نیروهای امنیتی با خانمهای پزشک بودم و هنگامی که درخواست کردم یکی از خانمهای پزشک که به روی زمین کشیده میشد را به درون سازمان راهنمایی کنند یکی از فرماندهان نیروها بنده را نیز هل داد!»
دکتر رضا بهروز، که خود یک پزشک ایرانی است و اکنون در آمریکا سکونت دارد، درباره رفتار تحسینبرانگیز و شجاعانه پزشکان ایرانی در گفتوگویی با کیهان لندن در آذر ۱۴۰۱ بر غافلگیری حکومت نسبت به نوع رفتار پزشکان تاکید کرد و آن را سببساز خشم جمهوری اسلامی دانست. به گفته دکتر رضا بهروز که خود نیز در شبکههای اجتماعی تمایلات سیاسی خود علیه جمهوری اسلامی را آشکارا مینویسد، جمهوری اسلامی در این زمینه از پزشکان رودست خورد.
ایشان در بخشی از این گفتوگو میگوید: «ارزیابی من این است که رژیم یک اشتباه محاسباتی در مورد کادر پزشکی کرده و آن این است که فکر میکرد چون پزشکان از نظر اقتصادی زندگی نسبتا مرفهی دارند، امکان اینکه این زندگی مرفه را فدای آرمانهای انقلابی و حمایت از خیزش مردمی کنند، کم است. اما این اشتباه بود، چون بسیاری از پزشکان به سوگند حرفهای که خوردهاند پایبندند و امتیازات رانتی را به این سوگند نمیفروشند. این برای رژیم قابل هضم نیست و اینطور به نظر میرسد که چنین رفتاری را پیشبینی هم نمیکرد.»
واقعیت این است که انقلاب ملی ایران به معنای واقعی کلمه «ملی» است. از هر صنف و قشر و سطح و دغدغهای همراه این انقلاب هستند تا ایران را از دست رژیمی که پزشکان را به علت یاریرسانی به مجروحان به قتل میرساند، نجات بخشند.